دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
چکیده: (11912 مشاهده)
محمد تقی بهار با انتشار تاریخ تطوّر نثر فارسی (1331) آغازگر سبکشناسی تاریخی در ایران است و شیوه وی تا به امروز ادامه یافته است. برای خروج از وضعیت رکودی که سبکشناسی نثر فارسی بدان دچار است، یکی از راه حلهایی که در این مقاله پیشنهاد میشود، بهکارگیری شاخههای جدید سبکشناسی و بازیابی ابزارهایی مناسب برای تجزیه و تحلیل متون فارسی است. به منظور برداشتن گامی در اینباره، در مقاله حاضر سبکشناسی انتقادی را بهعنوان یکی از شاخههای جدید، مورد توجه قرار میدهیم و بهطور خاص به لایههای سبکی قابل بررسی در سبکشناسی انتقادی داستان کوتاه و رمان میپردازیم. پرسش اساسیای که پژوهش حاضر به آن میپردازد، این است که در بررسی انتقادی سبک داستان کوتاه و رمان چه متغیّرهای سبکیای را میتوان مطرح کرد که منجر به کشف ایدئولوژی و رابطه قدرت در متن شود؟ برای پاسخگویی به پرسش ذکرشده، بررسی داستان و رمان را در کلانلایههای روایی و متنی با تجزیه و تحلیل کانونسازی، میزان تداوم کانونسازی (کانونیسازی متغیر و چندگانه) و جنبههای کانونسازی (جنبه ادراکی: زمان؛ ترتیب، دیرش، بسامد و مکان؛ دیدی پرندهوار و کلی یا دیدی جزئینگرانه و درشتنما، جنبه شناختی و جنبه ایدئولوژیکی) و نیز خردلایههای واژگانی، نحوی، کاربردشناسی و بلاغی را در ارتباط با لایه بیرونی آن (بافت موقعیتی متن) مورد توجه قرار میدهیم. با این هدف که بهکارگیری شاخههای جدید سبکشناسی در بررسی متون ادب فارسی مورد توجه قرار گیرد. گفتنی است بسیاری از معیارها و مؤلفههای سبکی مطرحشده در این مقاله را در مطالعه ویژگیهای سبکی دیگر شاخههای ادبیات داستانی: اسطوره، قصه، حکایت و رمانس نیز میتوان به کار گرفت.