دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد
چکیده: (12509 مشاهده)
نشانه- معناشناسی روایی بر دو اصل کنش و تغییر استوار است. کنشگران در این نظام اغلب به شکل منطقی و بر اساس برنامه های از پیش تعیینشده پیش می روند تا به معنایی مطلوب و پایدار دست یابند. به نظر می رسد که در بافت داستانهای اسطوره ای و حماسی، گفتمان غالب، گفتمان منطقی و روایی است. در این پژوهش داستان رستم و اسفندیار از شاهنامه فردوسی را از منظر نشانه-معناشناسی بازکاوی می کنیم تا با بررسی روابط معنایی موجود در داستان نشان دهیم که علاوه بر نشانه های روایی، مؤلفه های گفتمانی نیز در جهتدهی معنایی به داستان نقش دارند، زیرا ورود سیمرغ به عرصه داستان، روال طبیعی روایت را دگرگون می کند و سبب میشود این بررسی از سطح نشانه-معنا شناسی روایی فراتر رود و به نشانه- معناشناسی گفتمانی نزدیک شود.
این بررسی نشان می دهد که در گفتمان ایدئولوژیک شاهنامه، رستم به عنوان پهلوان شکستناپذیر ایرانی، در مرکز اندیشه قرار دارد. حوادث داستانها به گونه ای رقم می خورند که به اقتدار رستم در بافت شاهنامه آسیبی وارد نکنند؛ از این رو نشانه ها مطابق خواسته گفتهپرداز به قهرمانی رستم در داستان منجر میشوند.
نوع مقاله:
مقاله مروری - تحلیلی |
موضوع مقاله:
نشانه شناسی انتشار: 1390/7/3