1- دانشیار زبانشناسی، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران ، fsasani@alzahra.ac.ir
2- کارشناس ارشد، زبانشناسی، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران
چکیده: (3223 مشاهده)
متنهای کلاسیک ادبی دارای اهمیت فرهنگی خاصی هستند، با وجودی که گویشوران فارسیزبان هنوز میتوانند این متنهای کهن را پس از صدها سال بخوانند و بفهمند (و این ویژگی خاص زبان فارسی است)، ولی این امر، بهدلیل تغییرات واژگانی و تا حدی نحوی، برای نسل جوان و نوآموزان بهسختی امکانپذیر است. از این رو، بسیاری از این متنها برای کودکان و گاه بزرگسالان سادهسازی شده است. در این پژوهش، کوشش شده است با بررسی داستانِ «موش آهنخور» از کلیله و دمنه با نمونههای سادهشدۀ آن مقایسه شود تا ضمن بررسی چگونگی تغییرات متن ادبی در روند سادهسازیها، روشهای سادهسازی استخراج شود و درنهایت، الگویی کلی برای روند سادهسازی متنهای کهن و کلاسیک ارائه شود. درنتیجه، چگونگی سادهسازی و شناسایی ابزارهای واژگانی ـ دستوری مسئلهای این پژوهش بوده است. دلیل انتخاب کلیله و دمنه از یک سو این است که از نثرهای فنی و مصنوع فارسی بهشمار میآید و از سوی دیگر، بارها سادهنویسی شده است. در این بررسی، تغییرها در چهار سطح صرفی، نحوی، واژگانی و متنی طبقهبندی شده است. با توجه به بررسیِ انجامگرفته، سه نوع رویکرد به سازوکار سادهسازی متنهای ادبی کهن فارسی مشاهده میشود: 1. گرایش به وفاداری هم به محتوا و هم در صورت متن اصلی، 2. گرایش به وفاداری به محتوا و دستکاری در صورت متن اصلی و 3. گرایش به دستکاری هم در محتوا و هم در صورت متن اصلی. بنابراین، صورت همیشه دستکاری شده است. همچنین، دستکاریها را میتوان در چهار سطح واژگانی، صرفی، نحوی و متنی دستهبندی کرد.
نوع مقاله:
مقالات علمی پژوهشی |
موضوع مقاله:
زبان شناسی انتشار: 1400/3/10