1- دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه سمنان، ایران
2- استادیار زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه سمنان، ایران ، y_shokri@semnam.ac.ir
چکیده: (6826 مشاهده)
در میان انواع بلاغی کاربردی در شاهنامه، استعاره یکی از تأثیرگذارترین نمونههای بلاغی است که فردوسی با استفاده از آن توانسته در آنِ واحد به تخیلسازی، اغراق، حرکت و تصویرسازی بپردازد و از آن بهعنوان ابزاری جهت ایجاد فضای گفتمانی بهره ببرد و با کاربرد آن، فضایی گفتوگومحور بهوجود آورد. از آنجایی که در رجزهای شاهنامه با متن گفتمانی روبهرو هستیم، درمییابیم که هر کلمه نقبی است به ادراک کلمۀ پیشین و راهی است به سوی ادراک کلمۀ آتی. هر واژه یا با واژۀ دیگر و بیگانه برخورد میکند یا اینکه نظام اعتقادی و ذهنی مخاطب را هدف میگیرد. در رجز هر دو حالت وجود دارد. پس رجز نظامی گفتوگومدار است و گفتوگوهای آن به سوی استعارهسازی حرکتمیکند؛ یعنی بخشی از استعارهسازیهای رجزهای شاهنامه به ایجاد نوعی فضای گفتوگومدار منجر شدهاند. با توجه به نظریۀ باختین، میان گفتوگومندی و چندصدایی رابطهای تنگاتنگ وجود دارد و زبان نیز در سرشت خود «گفتوگو» است، صرفنظر از اینکه چه پاسخی بهصورت بالفعل ارائه خواهد شد. چندصدایی نیز ویژگی گفتوگومندی است و شاهنامه نیز متن گفتوگومدارِ چندصداست. هدف از تحقیق پیش رو این است که با تکیه بر نظریۀ گفتوگومداری باختین و ارتباط آن با استعارهسازی، به بررسی ارتباط رجزهای شاهنامه با روایتسازی بپردازد و نشان دهد که این ویژگی چگونه در بازپردازی وجوه کنش، تعلیق و تعویق آنها دخالت دارد و میتواند سبب بروز فضای گفتوگومدار و گسترش آن برای انتقال کنشها شود.
نوع مقاله:
مقالات علمی پژوهشی |
موضوع مقاله:
تحلیل گفتمان انتشار: 1398/3/25