استادیار زبان و ادبیات فارسی، مرکز تحقیقات زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
چکیده: (5343 مشاهده)
مفهوم «مضمون» در زبان فارسی مانند بسیاری از مفاهیم ادبی دیگر مفهومی سهل و ممتنع است؛ در نگاه نخست چنان به نظر میرسد که این مفهوم چندان روشن است که نیازی به اندیشیدن از دیدگاهی نظری درباره آن وجود ندارد و بهاصطلاح از بدیهیات حوزه ادبیات فارسی است؛ درحالیکه مضمون یکی از مهمترین مفاهیم انتقادی و مرکزی ادبیات در جهان است. دستیابی به مضامین آثار ادبی در دنیا کاری بسیار تخصصی و دشوار و درعین حال، بنیادی شناخته میشود. ارتباط مضمون با کار نظریه و نقد ادبی نیز بر کسی پوشیده نیست، بهگونهای که برخی یکی از مهمترین رسالتهای نقد ادبی را دستیابی به مضمون میدانند؛ از چنین دیدگاهی مضمونیابی کاری انتقادی است که ضرورتاً باید ذیل نظریهای ادبی صورت گیرد. معنای چنین رویکردی در وهله اول آن است که مضمونیابی کاری بسیار تخصصی است؛ درحالیکه در جامعه ادبی ما بیشتر با ویژگی آماری تعریف شده است. جستن مضامین در آثار ادبی به هیچ روی کاری صرفا آماری نیست؛ بلکه در بهترین حالت، آمار شاید بتواند آن را عینی نماید و به دستیابی به آن کمک کند. در این زمینه با یقین میتوان گفت، با وجود اینکه مضمون، موضوع اندیشه بسیاری از صاحبنظران زبان و ادبیات فارسی بوده است، هرگز حدود آن مشخص نشده است و بهویژه عملاً کار مضمونیابی براساس تعریف علمی آن صورت نگرفته است. مانند بسیاری دیگر از موضوعهای ادبی، مضمون نیز مبتلا به ساماننیافتگی نظری است.
دشواری دیگر در پرداختن به این موضوع، مربوط به ویژگی چندمعنایی کلمه مضمون در زبان فارسی هم هست. در این زمینه بهویژه اختلاط آن با «موضوع» منشأ بسیاری از تشتتها بوده است و به سردرگمیها و گاه انحرافها از معنای علمی آن افزوده است. با عنایت به دشواریهای ماهوی موضوع و نیز دشواری های ناشی از گستردگی حوزۀ تحقیق، در این پژوهش کوشیده شده است در حد توان تصویری از چگونگی دستیابی و مطالعۀ مضمون در شعر برخی شاعران نشان داده شود.
نوع مقاله:
مقاله پژوهشی |
موضوع مقاله:
جامعه شناسی زبان انتشار: 1396/3/1