جستجو در مقالات منتشر شده



سیدحسن نورمحمدی آتشگاه، عصمت خویینی، ناصرقلی سارلی،
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

چکیده
نویسندگان مقاله ی حاضر پس از بررسی مساله ی زمان در افعال فارسی ، به بازنگری کارکرد افعال معین و افعال وجهی  می پردازند و با طرح و نقد اقوال نویسندگان دستور زبان در این باره ، تمایز این دو نوع فعل را رد و شباهت های آنها را در زبان بیان می کنند و نشان می دهند که افعال وجهی و معین کارکرد همسانی دارند ؛  سپس با معرفی فعل "خواست" به عنوان فعل معین ( و نه فعل وجهی ) در افعالی نظیر " خواست برود و می خواست برود و ... " ، وجود زمان «آینده در گذشته» را در زبان فارسی مطرح می سازند و آن را با زمانی به همین نام در زبان انگلیسی مورد مقایسه قرار می دهند . نویسندگان اعتقاد دارند که زمان " آینده در گذشته " تنها یک زمان نیست بلکه در ترکیب با زمانهای دیگر نیز می تواند زمانهای جدیدی را در زیر مجموعه ی خود به وجود آورد .
 
راهله کمالی، محمود فتوحی رودمعجنی، لیلا صادقی،
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

یکی از ویژگی‌های زبانی برجسته در اشعار آزاد نیما، نحو متشخّص و متمایز اوست. نیما از این شاخصۀ زبانی خود با عنوان «تلفیقات صرفی و نحوی» نام برده است. بررسی تلفیقات نحوی نیما نشان می‌دهد که این تلفیقات در شعر نیما کارکردهایی دارد که یکی از این کارکردها، نقش آن در ایجاد موسیقی شعر است.از آنجا که تلفیقات نحوی مربوط به صفت، در شعر نیما بسامد بالایی دارد، این مقاله بعد از تبیین انواع تلفیقات نحوی نیما در صفت؛ نظیر گسترش صفت، فاصله انداختن میان موصوف و صفت، کاربرد صفت جانشین موصوف و... به بیان کارکرد آن در ایجاد موسیقی شعر نیما می‌پردازد و نتیجه می‌گیرد که نیما از طریق تلفیقات نحوی خود به‌ویژه دربارۀ صفت، سعی کرده به موسیقی طبیعی کلام که متناسب با احساس و مضمون شعر است، دست یابد.
 
نعیمه موسوی، محمدرضا حاجی آقابابایی،
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

یکی از موضوعات مهمی که دربارۀ تاریخ بیهقی می‌توان بررسی کرد، بررسی زیبایی‌ها و ویژگی‌های زبانی است که سبب شده است، تاریخ بیهقی علاوه بر جنبه‌های تاریخی از نظر مسائل زبانی نیز دارای اهمیت باشد. با مطالعۀ تاریخ بیهقی از این منظر شاهد شاخصه‌های زبانی پربسامدی هستیم که در ایجاد ادبیت این کتاب نقش مهمی دارند و برجستگی زبانی پدید می‌آورند. منظور از برجسته‌سازی، برهم زدن قواعد مرسوم زبان است که به آشنایی­زدایی منجر می‌شود و یکی از عوامل ایجاد متن ادبی است. زبان‌شناسان دو عامل هنجارگریزی (قاعده‌کاهی) و قاعده‌افزایی را سبب برجسته‌‌سازی زبان می‌دانند. در این مقاله بر اساس نظریۀ جفری لیچ، برجستگی‌های زبانی تاریخ بیهقی در هفت حوزۀ واژگانی، نحوی، سبکی، معنایی، زمانی، آوایی و گویشی بررسی شده است. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که هنجارگریزی‌های نحوی در گسترده‌ترین شکل ممکن، ساخت ترکیبات جدید، استفاده از ساخت‌های کهن افعال، تصویرپردازی و استفاده از صور خیال، کاربرد شواهد قرآنی و ادبی و استفاده از انواع توازن،‌ سبب برجسته‌سازی زبانی در تاریخ بیهقی شده و این متن را به نثری ادبی تبدیل کرده است.
 
 
اکرم رضوی زاده، هنگامه واعظی، لطیف عطاری، محمد رضی نژاد، عبدالحسین حیدری،
دوره ۱۱، شماره ۶ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

هدف از پژوهش حاضر بررسی فرایندهای نحوی دخیل در اشتقاقِ ساخت­هایِ چندپرسش­واژه­ای زبان فارسی است. لذا، در این پژوهش به بررسی عملکرد پرسش­واژه­ها در ساخت­های چندپرسش­واژه­ای با توجه به فرایندهای نحوی و اینکه کدام عملیات نحوی، متوالی یا گسسته بودن آن­ها را توجیه می­کند، پرداخته می­شود. روش پژوهش توصیفی ـ تحلیلی است و اصول بنیادین حاکم بر رویکرد کمینه­گرایی چامسکی (۱۹۹۵) چارچوب نظری پژوهش را تشکیل می­دهد. داده­های پژوهش از طریق روش کتابخانه­ای (کتاب­ها، رسانه­ها، روزنامه­ها، شبکه­های اجتماعی و موتور جست­وجوی گوگل) و روش میدانی (صحبت­های افراد مختلف) گرد­آوری شده­اند. بررسی داده­ها (نتایج پژوهش) نشان می­دهد در ساخت­های چندپرسش­واژه­ای متوالی (هر دو نوع) با حذف پسرو مواجه هستیم که سازۀ مشترک در بند اول به­واسطۀ یکسانی حذف می­شود. در این ساخت­ها، پرسش­واژۀ اول در جای اصلی باقی می­ماند و پرسش­واژۀ دوم پس از حذفِ سازۀ مشترک به جایگاه کانون حرکت می­کند. قلب نحوی تنها با ترتیب افزوده­ای ـ افزوده­ای و افزوده­ای ـ موضوعی در این نوع ساخت­ها امکان­پذیر است. در ساخت­های چندپرسش­واژه­ای گسسته، حذف سازۀ مشترک در بند دوم اتفاق می­افتد و با حذف پیشرو مواجه هستیم که هر دو پرسش­واژه در جای اصلی قرار می­گیرند. در این نوع ساخت­ها نیز قلب نحوی فقط با ترتیب افزوده­ای ـ افزوده­ای و افزوده­ای ـ موضوعی امکان­پذیر است. جابه­جایی و تفوق پرسش­واژه­ها در ساخت­های پرسشی چندگانه با هر ترتیبی از پرسش­واژه­ها مجاز نیست.
 
 
روح‌الله مفیدی،
دوره ۱۱، شماره ۶ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

عنصر تصریفی «بـ» در نظام وجه فارسی نو تاکنون سه نقش دستوری نشانۀ وجه التزامی، نشانۀ وجه امری و نشانۀ آینده را برعهده داشته ‌است که وجه اشتراک آن­ها غیرقطعی ­بودن وقوع رویداد (درتقابل با گزارش وقوع قطعی رویداد در وجه اخباری) است. تحقیق حاضر که بر اساس پیکره­ای متشکل از نمونه­گیری از ۵۵ اثر مکتوب در یک بازۀ یازده قرنی (قرن ۴ تا ۱۴ هجری) انجام گرفته ‌است، نشان می­دهد که در طول این دوره، بسامد «بـ» در نقش نشانۀ وجه التزامی سه برابر، و در نقش نشانۀ وجه امری دوونیم برابر شده‌ است، ولی نقش وجهی سوم (نشانۀ آینده) عمدتاً در قرن­های ۴ تا ۶ فعال بوده و به­تدریج متوقف شده ‌است. همچنین، به­استناد داده­های پیکره و آمارهای توصیفیِ ارائه­شده در مقاله، از قرن ۱۳ کاربرد «بـ» که قبلاً تقریباً منحصر به افعال ساده بوده، به قلمرو افعال مرکب نیز گسترش یافته ‌است. ازسوی دیگر، بی­نظمی­هایی در آمارهای افزایش بسامد «بـ» در پیکره در طول یازده قرن دیده می­شود که نگارنده تلاش کرده ‌است با توسل به فرضیه­هایی چون کهن­گرایی دستوری در بعضی متون و تحریف احتمالی الگوهای دستوری در فرایند نسخه­نویسی، آن­ها را تحلیل کند. درمجموع، آمارها نشان می­دهد که دستوری‌شدگی «بـ» از قبل از قرن ۴ آغاز شده بوده و در طول این یازده قرن ادامه یافته و در فارسی امروز نیز بسامد آن همچنان در دهه­های اخیر در حال افزایش بوده ‌است.
 
 
مولود شریعت زاده، فریده حق بین، حیات عامری،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده

در این پژوهش به بررسی چگونگی استفاده از ساخت استعارۀ دستوری و کاربرد آن در دو گونه متون علمی تخصصی و متون علمی همگانی در یک­صد مقالۀ علمی ـ پژوهشی پزشکی و یک­صد مقالۀ علمی همگانی با موضوعات مشابه در رسانه­های گروهی می­پردازیم. هدف از این پژوهش یافتن وجه تمایز ساختارهای زبانی مورد استفادۀ خبرنگاران علمی و نویسندگان متون علمی آکادمیک برای انتقال نظرات متخصصان موضوعی در متن بر پایۀ دستور نظام­مند نقش­گراست. مفهوم استعارۀ دستوری اصطلاحی است که هلیدی به­کار می­برد و منظور از آن تغییر مقوله­ای دستوری به مقوله­ای دیگر است؛ بدین ترتیب که در جریان این فرایند فعل­ و صفت­ به اسم و بند به گروه­ اسمی تبدیل می­­شود که در نتیجۀ آن تراکم واژگانی متن و میزان انتزاع و پیچیدگی آن افزایش می­یابد. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که نویسندگان متون علمی همگانی که بیشتر گزارش­گران علمی رسانه­های گروهی هستند در روند ساده­سازی مقالات علمی تخصصی برای انتشار در رسانه­های گروهی علاوه بر پرداختن به واژه­ها، در سطحی دیگر به ساده­سازی ساختارهای دستوری نیز می­پردازند. در راستای انجام این امر مهم، به­منظور انطباق متن ساده­شده با روند طبیعی انتقال معنا از طریق زبان و کاهش تراکم واژگانی جمله­ها، پرهیز از به­کارگیری استعارۀ دستوری یا تبدیل فرایند به ماهیت از مواردی است که آشکارا از سوی نویسندگان متون علمی ساده­شده، رعایت شده است.
سید محمد حسینی معصوم،
دوره ۱۲، شماره ۶ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده

شناسایی سازه، به عنوان یک واحد مستقل نحوی و معنایی که شالوده اصلی جمله­های زبان است، هم به منظور اجتناب از ابهام و هم از لحاظ درک و تحلیل صحیح فرایندهای نحوی از اهمیت بسیاری برخوردار است. بدین منظور آزمون­هایی در نحو معرفی شده‌اند که زبان‌شناس را در امر شناسایی مرز بین سازه‌ها یاری می‌کنند. در تحقیق حاضر، در چارچوب برنامه کمینه­گرا هشت آزمون مهم همپایگی، حذف، پرسش‌سازی، پاره‌جمله، جایگزینی، اسنادی‌سازی، شبه اسنادی‌سازی و مبتداسازی را که دارای بیشترین بسامد بودند، بر روی هفت سازه منتخب و مهم جمله یعنی گروه فعلی، گروه حرف تعیین، گروه حرف اضافه‌ای، گروه صفتی، گروه قیدی، گروه متمم‌نما و گروه زمان در زبان فارسی به­کار بردیم. از مقایسه­ی نتایج آزمون­های یادشده به این نتیجه رسیدیم که آزمون­های شبه­اسنادی‌سازی و مبتداسازی در زبان فارسی کارایی کمتری دارند و قادر به شناسایی سازه‌های کمتری هستند؛ به­علاوه در زبان فارسی نمی­توان از همپایگی زنجیره مشترک به‌عنوان آزمونی مجزا بهره برد. از مجموع مباحث تحقیق نیز دریافتیم که با توجه به وجود مثالهای نقض و استثنائات فراوان، نمی‌توان آزمونهای فوق را ابزاری مطلق برای شناسایی سازه‌ها در نظر گرفت.
محمد دبیر مقدم، مهسا پهلوان زاده فینی،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۳-۱۴۰۱ )
چکیده

پژوهش حاضر با موضوع «جهت میانه در زبان فارسی» با به‌کارگیری آرای موجود در رویکرد کمینه‌گرای بوورز (۲۰۱۰, ۲۰۱۸) شکل گرفته ‌است. این رویکرد از تازه‌ترین تعدیل‌های شکل‌گرفته در چارچوب برنامه کمینه‌گراست که در آن کاستی‌های موجود در نظریات پیشین ازمیان رفته است و مهم‌ترین دستاورد آن ارائه ترتیب جهانی ادغام است؛ ترتیبی که از منظر بوورز با کمک آن می‌توان فرایند ادغام نحوی در زبان‌های گوناگون را سامان‌دهی کرد. پیش‌تر بوورز (۲۰۰۲) در چارچوب برنامه کمینه‌گرا تحلیل ساخت‌های متعدی معلوم، میانه و مجهول را با استفاده از دو مقوله «اِسناد» و «گذرایی» ممکن می‌دانست. با حذف گره گذرایی از تحلیل‌های متأخر وی و نیز جایگزین شدن مقوله نقشی «جهت»، ویژگی‌های هسته این گروه عامل تمایز چنین ساخت‌هایی است. پژوهش حاضر ضمن پذیرش کارآمدی رویکرد بوورز، به مقایسه «جهت میانه» در زبان فارسی و ساخت‌های تک‌موضوعی نامفعولی و ناکُنایی پرداخته است. در این مقاله با استناد به بررسی‌های نحوی صورت‌گرفته بر روی داده‌های مستخرج از «پایگاه اینترنتی دادگان: پیکره وابستگی نحوی زبان فارسی» نشان خواهیم داد که نه‌تنها در زبان فارسی امروز جهت فعل «میانه» کاربرد دارد، بلکه ترتیب جهانی مطرح‌شده توسط بوورز در فرایند ادغام ساخت‌های نحوی موسوم به «ترتیب جهانی ادغام» در زبان فارسی نیز رعایت می‌شود. مطابق با چنین ترتیبی جایگاه ادغام موضوع فعل با نقش معنایی کنش‌گر پایین‌ترین جایگاه در نمودارهای درختی خواهد بود و سایر موضوع‌های فعل پس از گروه کنش‌گر و با ترتیب ویژه‌ای ادغام می‌شوند. تحلیل شیوه ادغام موضوع‌های فعل در قالب گِره‌های نحوی و نیز بازنمایی شیوه ادغام نحوی سه ساخت تک‌موضوعی میانه، نامفعولی و ناکنایی در زبان فارسی دستاوردهای این پژوهش در چارچوب برنامه کمینه‌گراست. 
 
فائزه سلیمی، والی رضایی،
دوره ۱۵، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده

حذف مفعول پدیده‌ای است که در آن فعل متعدی که برای تکمیل معنا به دو موضوع فاعل و مفعول نیاز دارد، با حذف مفعول خود به فعل لازم تبدیل می‌شود. با این حال، بدون آنکه بافت کلی سرنخ‌هایی پیرامون هویت مفعول به دست ‌دهد، مخاطب قادر به درک معنای جمله بوده و درک مفهوم مفعول محذوف برای او امکان‌پذیر است. هدف پژوهش حاضر بررسی میزان تأثیر مؤلفه‌های گذرایی سرنمونی بر ساخت حذف مفعول در زبان فارسی است.  با توجه به اینکه حذف مفعول از عوامل کاهندۀ ظرفیت فعل و به تبع آن کاهندۀ میزان گذرایی است، انتظار می‌رود در این ساخت مؤلفه‌های گذرایی سرنمونی بیشتری با ارزش منفی حضور داشته باشند. به منظور بررسی این موضوع ۴۳۵ مورد حذف مفعول از گونههای گفتاری و نوشتاری زبان فارسی معاصر از منابع متنوعی استخراج شده و تأثیر مؤلفهها به‌صورت مجزا بر هر نمونه مورد بررسی قرار گرفته است. یافتهها نشان میدهد مؤلفه‌هایی نظیر ارادی بودن و کنشگری بر حذف مفعول تأثیری ندارند و برخلاف انتظار بسامد ارزش مثبت مؤلفههای جنبشی، وجه و مثبت بودن که بیانگر میزان گذرایی بالاست در چنین ساخت کاهندۀ گذرایی بیشتر است. طبیعتاً حذف مفعول از دیگر مؤلفههای گذرایی سرنمونی پیروی میکند و بسامد ارزش منفی این مؤلفهها در این ساخت بیشتر است. بررسی میزان تأثیرگذاری مؤلفههای گذرایی سرنمونی و دلایل آن، ارائۀ آمار مربوط به بسامد هر یک در ساخت حذف مفعول و درنهایت معرفی پیوستاری از شرایط  سرنمونی حذف مفعول، مواردی است که در پژوهش حاضر به آن پرداخته شده است. 
 
سحر محمدیان، بهرام مدرسی، فروغ کاظمی، ستاره مجیدی،
دوره ۱۵، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده

در دستور واژی ـ نقشی  بر مبنای رویکرد برزنن و همکاران (۲۰۱۶) به‌کارگرفتن ابزار صرفی و یا ساختی برای نشان‌دادن نقش‌‌ موضوع‌ها، سبب بازنمایی متفاوت نقش‌های گفتمانی دستوری‌شده در زبان‌ها می‌شود. علاوه‌برآن، در این نظریه نقش‌های موضوعی به‌صورت موضعی در یک بند تعیین ‌می‌شوند که این امر نیز سبب بازنمایی متفاوت عناصر گفتمانی دستوری‌شده در جملات مرکب طی فرایند مبتداسازی ضمیر گذار و ناگذار می‌شود. ازاین‌رو، هدف از این پژوهش ضمن‌ بررسی چگونگی تعیین نقش‌های فاعل و مفعول در زبان فارسی، بررسی مبتداسازی‌ ضمیر گذار و ناگذار در جملات مرکب زبان فارسی در چارچوب مذکور با اتخاذ روشی توصیفی ـ تحلیلی است. یافته‌ها نشان‌می‌دهند در ساخت نقشی گروه اسمی مفعولی مبتدای ضمیر گذار و گروه اسمی فاعلی مبتداسازی‌شده در بند بالاتر دارای نقش گفتمانی‌اند. در بند پایین‌تر ضمیر واژه‌بستی و وند تصریفی فعل (شناسه) نقش موضوعی را ایفا کرده و با نقش گفتمانی به‌صورت ارجاعی بر طبق شروط خوش‌ساختی مطابقه پیدا کرده‌اند. در ساخت سازه‌ای، شناسه به‌عنوان جزء صرفی بر‌خلاف ضمیر واژه‌‌بستی فعل فاقد گره‌ای مستقل است. در ساخت نقشی، مشخصۀ معنایی نقش مفعول «رایی» در ارزش نقش مبتدا در بند بالاتر قرار می‌گیرد و مبتدا توسط پس‌اضافۀ «را» دارای حالت مفعولی است. اما به‌دلیل آنکه نقش‌های موضوعی به‌صورت موضعی در یک بند تعیین‌ می‌شوند، در ساخت‌سازه‌ای برای رعایت شروط خوش‌ساختی بر مبنای اصل اقتصاد، در جایگاه متعارف گروه اسمی بند پایین‌تر مقولۀ تهی به‌صورت برون‌مرکز ملزم ‌شده ‌است.
 مفعول بدون پس‌اضافۀ «را» نیز رفتاری مشابه دارد، با این تفاوت که فاقد ابزار صرفی برای تعیین نقش مفعول است. ازاین‌سو، در ساخت سازه‌ای به‌صورت درون‌مرکز مقولۀ تهی در گروه فعلی بند پایین‌تر درنظر گرفته ‌شده ‌است.
 


صفحه ۱ از ۱