جستجو در مقالات منتشر شده
۴ نتیجه برای اطهاری نیک عزم
مرضیه اطهاری نیک عزم،
دوره ۵، شماره ۳ - ( شماره ۳ (پیاپی ۱۹)- ۱۳۹۳ )
چکیده
ضربالمثلها گونه خاصی از گفتمان هستند که مانند اصطلاحات عمل میکنند و با وجود فراوانی لغات، در آنها یک واحد ثابت معنایی به وجود آمده که حتی مفهوم آن از نظر معناشناسی غیر قابل تغییر و از پیشتعیینشده است. اما مسئلهای که قابل توجه و تأمل به نظر میرسد این است که با شنیدن ضربالمثل و یا خواندن آن، مخاطب در چه زمانی در گفتهپردازی قرار میگیرد؟ چگونه ضربالمثلها قادرند زمان متفاوتی مانند زمان حالتی را خلق کنند؟ با توجه به اینکه عمل گفتهپردازی پویا است و هر پویاییای باید دارای بعد زمانی باشد، چگونه مخاطب ضربالمثل، در این تعامل گفتمانی میتواند در وضعیت جدیدی قرار بگیرد؟ روشی که ما برای پاسخ به این سؤالات برگزیدهایم، روش نشانه- معناشناسی است که فونتنی، برتراند، بوردرن و دیگر نشانهشناسان مکتب پاریس، در چند سال اخیر تحت عنوان «نظام زمانیت در گفتمانها» مطرح کردهاند. با تکیه بر این روش و همچنین با استفاده از فلسفه پدیدارشناسی، نظام زمانی ضربالمثلها را تحلیل خواهیم کرد. هدف از پژوهش حاضر این است که نشان دهیم چگونه مخاطب ضربالمثل میتواند از وضعیت انفصال وجودی به وضعیت اتصال حالتی که عامل تجربه آن را ایجاد میکند، انتقال یافته و در سطحی از آگاهی و شناخت قرار بگیرد که بتواند «اکنون» را درک کند و همچنین تبیین این مسئله که چگونه زمان دستوری میتواند در این نوع گفتهها که اغلب «زمان حال» است، دخالت داشته باشد.
مرضیه اطهاری نیک عزم، سهراب احمدی،
دوره ۸، شماره ۵ - ( شماره ۵ (پیاپی ۴۰)- ۱۳۹۶ )
چکیده
در این مقاله کوشیدهایم به بررسی ویژگیهای گفتهپردازی در یسنهای نهم و دهم اوستا بپردازیم. یسنهای نهم، دهم و یازدهم اوستا، سه فصل از کتاب یسنهای اوستا هستند که بر روی هم «هومیشت» نام دارد. زبان یسنها یکی از مهمترین و کهنترین بخشهای اوستا است. یکی از نمودهای گفتهپردازی، ضمایر شخصی و شناسههای افعال بهعنوان تکواژهای وابسته دستوری هستند که در یسنها از جمله در یسنهای نهم و دهم به روشهای گوناگونی به کار رفتهاند: اول شخص مفرد، اول شخص جمع، سوم شخص جمع، دوم شخص مخاطب و غیره که مدام تغییر کرده و این تغییر ضمایر و شناسهها در گفتهپردازی موجب اتصال و انفصال گفتمانی در یسنهای نهم و دهم شده که خود سبب تولید معنا میگردد. از طرفی افعال وجهی خواستن، توانستن، بایستن و دانستن نقش مهمی را در معنای گفتمان ایفا میکنند. روش بهکاررفته برای بررسی ضمایر، شناسهها و افعال مؤثر، نشانهشناسی مکتب پاریس است. هدف از این مقاله نشان دادن چگونگی تولید معنای عرفانی و شیوه گفتهپردازی در یسنهای نهم و دهم اوستا است.
مرضیه اطهاری نیک عزم، سهراب احمدی،
دوره ۹، شماره ۶ - ( بهمن و اسفند ۱۳۹۷ )
چکیده
خواست رهایی در سه دفتر اول شعریِ، «اسیر»، «دیوار» و «عصیانِ» فروغ فرخزاد بهصورت عصیان در برابر معشوق و ارزشهای جامعۀ مردسالار است. فروغ فرخزاد در دفتر «تولدی دیگر»، تسلط مردسالاری بر جامعۀ گذشته و شروع به انتقاد صریح و در عین حال شاعرانه از تمام ارزشهای مسلط بر جامعه را نقد میکند. شاعر در بیشتر شعرهایش، میل دارد از تمام آنچه خود به آن میتازد رها شود و همواره مانعی بر سر راه این رهایی میبیند. این مانع میتواند مرد، قانون، جامعه، یا انسان باشد؛ اما در دفتر ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، بیشتر از انسان مدرن انتقاد میکند. در این واپسین دفتر، شاعر مضمونهای عصیان و رهایی را بهصورت انتزاعی و در برخی موارد چندبعدی بهتصویر میکشد.
بهویژه در شعر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» که عنوان مجموعه نیز هست، شاعر با روشهای گوناگون میل خود را به عصیان و پس از آن رهایی بیان میکند.
در این مقاله ما سعی میکنیم با روش نشانه ـ معناشناسی به تحلیل و واکاوی بُعد تجسمی شعر فروغ در بازنمایی مفهوم عصیان و رهایی بپردازیم. هدف از ارائۀ این مقاله آن است که نشان دهیم بُعد تجسمی یکی از ساختارهای اصلی معناساز متن است. فرض ما بر این است، بُعد تجسمی در شعر فروغ در خدمت پرداختِ مفهوم عصیان و رهایی قرار گرفته است و گاهی دریافت این دو مفهوم برای خواننده دشوار میشود.
دوره ۱۰، شماره ۱ - ( بهار ۱۴۰۱ )
چکیده
در طول تاریخ، شخصیت نمرود به عنوان نمادی از ظلم شناخته میشود. وجود روایات متعدد، بستری را برای بازنویسیهای متفاوت از داستان وی در متون مختلف تاریخی و ادبی فراهم کرد. نسخههای بسیاری از این داستان در دست است که از آن جمله میتوان به تفسیر کشف الاسرار و عده الابرار از مفسر نامی قرن ۵۲۰ ه.ق، ابوالفضل الرشیدالدین میبدی اشاره کرد. وی شخصیت نمرود را بر پایۀ سورههایی از قرآن و به صورت داستانهای پراکنده به تصویر کشیده است. نمود دیگری از این روایت را نیز میتوان در اثر حماسی ویکتور هوگو، شاعر و ادیب فرانسوی مشاهده کرد. هوگو در کتاب افسانۀ قرون، با بهرهگیری از اساطیر و کتابهای مذهبی مختلف به نگارش داستان نمرود در قالب حماسی پرداخته است. هدف پژوهش حاضر بررسی سیر تحول شخصیت نمرود در دو ژانر حماسی و تفسیری بر پایۀ دانش مضمونشناسی از نوع بازنمایی ادبی شخصیتهای مشهور و افسانهای است. روششناسی این جستار نیز بر پایۀ دانش روایتشناسی و به ویژه تطور یک شخصیت واحد در بافت متفاوت هر دو داستان است. در نتایج به دست آمده خواهیم دید که تفاوت در نوع نگاه نویسنده به جامعهای که در آن زندگی میکند و هدف او برای بازتاب افکارش در جامعه، چگونه سبب پرورش داستان در بافت فرهنگی متفاوت و ایجاد تحولات جهتیافته در قسمتهایی از آن میشود. این روشها برای پاسخگویی به چگونگی سیر تحول شخصیت نمرود در مسیر بازنویسی داستان است.
واژگان کلیدی: ابوالفضل رشیدالدین میبدی، روایت شناسی، مضمونشناسی، نمرود، ویکتور هوگو.