جستجو در مقالات منتشر شده
۵ نتیجه برای حسن زاده میرعلی
دوره ۱، شماره ۳ - ( ۱۲-۱۳۸۲ )
چکیده
با تحلیل مقایسهای اصول مکتبهای ناتورالیسم و رئالیسم در این مقاله، موارد تمایز و تشابه اصولو روشهای ایندو مکتب روشن شده است. این موارد به صورت خلاصه عبارت است از:
ناتورالیسم از علم یا فلسفه طبیعی مشتق شده است و روش دستیابی به واقعیت را توصیف میکند؛ اما رئالیسم از فلسفه مشتق شده است و هدف دستیابی به واقعیت را، توصیف میکند.
ناتورالیسم معتقد به جبر است. بنابراین اشخاص در اینگونه داستانها ناخواسته در وضعی گرفتار میآیند که نه بر آن اختیاری دارند و نه قادر به تغییر آن هستند. رئالیسم پدیدههای جامعهشناختی اشخاص را در پرتو اصل علیت اجتماعی بررسی میکند.
انسان از نظر ناتورالیستها حیوانی است که سرنوشت او را وراثت و محیط و لحظه تعیین میکند. در چشم رئالیستها آنچه انسان را اشرف مخلوقات میکند، توانایی او در اجتماعی کردن غرایز حیوانی است.
ناتورالیسم معتقد به قانون بقای انسب و پیروزی قوی بر ضعیف است. تأثیر رئالیستها از قانون بقای انسب در حیطه ماتریالسم فلسفی و ایجاد فساد و تباهی طبقه اشراف و فقر و فلاکت طبقه زحمتکش است.
در ناتورالیسم بنابر اصل نزدیکی هر چه بیشتر به واقعیت بر استفاده از زبان محاوره در مکالمه اشخاص داستان تأکید میشود. رئالیسم نیز به دلیل اصل واقعگرایی، استفاده از زبان محاوره را به منظور معرفی هر چه دقیقتر تیپهای مختلف جامعه به کار میگیرد.
عبدالله حسن زاده میرعلی، لیلا شامانی،
دوره ۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۱ )
چکیده
نهضت باروک از ایتالیا آغاز شد و تمام اروپا را فراگرفت. مکتب باروک پس از عصر باشکوه رنسانس و سبک هندی پس از دوره عراقی شکل گرفت. این دو رابطه ای استوار با هم دارند. برای مثال، قالب رایج در هر دو مکتب، غزل است و مضامینی چون حرکت و استحاله، تأکید بر صورتهای عینی و تجسمی، تکیه بر زیباییهای جسمی، چگونگی وصف طبیعت، تسلط دکور، آشناییزدایی و... در هر دو مشترک است. در ادبیات باروک عدم تقلید از قدما، ناپایداری جهان، استعارههای حرکت، مرگ، نمایش، اغتنام فرصت لحظههای زودگذر، عصیان هنرمند، پیچیدگی فلسفی، پارادوکس، مطلق نبودن علم بشری، آزادی بیان و... بهوضوح مشاهده میشود؛ این عناصر در شعر بیدل دهلوی هم نمود یافته است. هدف این پژوهش، بررسی ارتباط مکتب باروک و سبک شعری در هند و ایران با تکیه بر اشعاری از بیدل دهلوی است.
عبدالله حسن زاده میرعلی، رضا قنبری عبدالملکی،
دوره ۳، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۱ )
چکیده
در این مقاله به بررسی ریخت شناسانۀ شعر «کتیبه» اخوان ثالث پرداخته ایم. به این منظور، نخست به تعریف ریخت شناسی پرداختیم، سپس روایت اسطوره ای «کتیبه» را از منظر این نظریه، مورد تجزیه و تحلیل قرار دادیم و به خویشکاری ها، شخصیت ها و حرکت های روایت تقسیم کردیم. «کتیبه» از شعرهای روایی اخوان است که شکلی نمایشی و دراماتیک دارد. شیوۀ روایت و داستان پردازی در این شعر به گونه ای است که شاعر با توصیف های خود، فضایی می آفریند که خواننده از زاویۀ دید دلخواه او به اجزا و عناصر داستان بنگرد.
از بیست و سه خویشکاری موجود در «کتیبه»، هجده خویشکاری اصلی و پنج خویشکاری، فرعی است. خویشکاری های «خبردهی»، «خبرگیری»، «فریبکاری»، «فریب خوردن» و «غیبت» فرعی و بقیۀ خویشکاری ها اصلی هستند. خویشکاری های «مصیبت» و «عمل قهرمان» در کل روایت تکرار می شوند. در نگاهی کلی می توان جنس شخصیت های «کتیبه» را به دو دستۀ انسانی و طبیعی (تخته سنگ و زنجیر) تقسیم کرد. در شعر روایی «کتیبه»، پنج شخصیت انجام دهندۀ خویشکاری ها هستند. در این شعر روایی، سه حرکت وجود دارد که این حرکت ها با تعادل حکایت ها در پیوند هستند.
دوره ۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده
چکیده دنیای رازآمیز اسطوره در مکان و زمان جاری است و خاستگاهی جز باور مردم ندارد. روایت کاوه در پیوند با اندیشه و آرزوهای مردم، و خواسته سرزمین ما، مردم ما و افسانههای ماست. تاریخ افسانهای ایران اهمیت خاصی دارد و ما در اینجا برای ژرفکاوی بیشتر، روایت کاوه را در تاریخ و افسانه بررسی میکنیم. انتقال افسانه امری فردی نبوده است؛ بلکه در رفتار جمعی ریشه دارد. افسانه کاوه اندیشه قیامی پیروز در تاریخ ملی ایران است. در هیچ جای ادبیات دینی پهلوی از کاوه نامی نیامده است و این شخصیت قدمت اسطورهای ندارد. کاوه آهنگر نخستین بار در شاهنامة فردوسی و آثار تاریخنگاران دوره اسلامی پدیدار شد و احتمال میرود پس از دوره اشکانی بهوجود آمده و در تاریخ افسانهای دوره ساسانی جای گرفته باشد. افسانه کاوه، نماد قیامی پیروز، یادمان آن دسته مردمی است که همواره خواستهاند سرنوشت خود را تغییر دهند.
دوره ۷، شماره ۲۸ - ( زمستان ۱۳۹۳ )
چکیده
«نظریه عام کلیشهها» یکی از نگاههای صورتگرایانه قرن بیستم به ادبیات عامیانه است که به تأثیر از مطالعات عامیانه، عبارتشناسی و واژگانشناسی صورت گرفت. جی. ال. پرمیاکوف زبانشناس و نویسنده روسی، با نوشتن کتاب از مثل تا قصههای عامیانه (۱۹۶۸) چارچوب نظری این نظریه را بنیان نهاد و با بررسی عناصر بازتولیدی زبان از قبیل ضرب المثلها، چیستان، کنایات، قصهها، و هرگونه عبارت قالبی و فرمولوار زبان در تقابل با متون تولیدی و خلاق زبان، نظریه عام کلیشهها را معرفی نمود. پرمیاکوف و برخی همنظران وی برخلاف گروهی که عقیده داشتند در آفرینشهای ادبی باید از عناصر کلیشهای زبان پرهیز شود و چندان نظر مساعدی بهاینگونه عبارات نداشتند، تلاش کردند که علت وجودی کلیشهها و فواید ساختار آن را توجیه کنند. و نشان دهند که کلیشهها صرفاً مشتی عبارات دستدوم، کهنه و پیشپا افتاده نیست. پرمیاکوف از منظر زبانشناسی، نظریه عام کلیشهها را ارائه میکند و حدود طرح کلی نظریهاش از ضربالمثلها (کوچکترین واحد ادبیات عامیانه) تا افسانهها (بزرگترین واحد ادبیات عامیانه) را شامل میشود و بیشتر به دنبال تحلیل ساختاری واحدهای ادبیات عامیانه است. با استناد به عنوان فرعی این کتاب: «یادداشتهایی درباره نظریه عام کلیشهها» میتوان ادعا نمود که این نظریه هنوز کامل نیست و پرمیاکوف بیشتر به دنبال طرح مقدماتی این نظریه بودهاست. هدف ما از ارائه این نوشته، معرفی این نظریه و جایگاه آن در نقد ادبی است و برای این منظور، تلقی زبانشناسان و منتقدان ادبی را از منظر محققان شعر شفاهی و نیز صورتگرایان درباره ادبیات عامیانه جستجو نمودهایم.