جستجو در مقالات منتشر شده


۱۳۰ نتیجه برای ادبیات تطبیقی


دوره ۴، شماره ۶ - ( ۷-۱۳۹۸ )
چکیده

یکی از این داستانهای تمثیلی، گزارش «توصیه پدر به همبستگی فرزندان با تـمثیل زورآزمایی آنان در شکستن چوبهای به هم‌پیوسته» است. هدف این پژوهش، نمایاندن سرچشمه‌های منثور و منظوم این روایت در ادب عربی و فارسی است.
پس از بازگویی و مقایسه مآخذ با نگاهی ساختارشناسانه، طرح داستان در هر یک از این روایتها تشریح و مشخص شد که هر یک از آنها تا چه اندازه به نقلهای نخست داستان وفادارتر بوده است. توصیف و تحلیل دیگر وجوه اشتراک و افتراق این روایتها نیز به تفصیل انجام شده است.
مهمترین نتیجه این بررسی که بر‌اساس شیوه مقایسهای ـ تطبیقی به انجام رسیده، این است که پیام اصلی همه روایات (دعوت به اتحاد و دوری از تفرقه) یکسان است؛ اگرچه طرح داستان در مآخذ عربی و فارسی یکسان پیش نرفته است. هم‌چنین قدیمترین مأخذ این داستان در ادب عربی کتاب «وصایا الملوک»، و در ادب فارسی کتاب «راحه الصدور» است.

دوره ۴، شماره ۱۱ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده

فرهنگ عامه به شناخت عادات، رسوم، حکایت­ها، باورها، سرودها، مثل­ها و گفتار شفاهی مردم می­پردازد و امروزه در حوزه­های مختلف علوم انسانی، ازجمله جامعه­شناسی و
شاخه­های آن، تاریخ، روان­شناسی، ادبیات، هنر و حتی ادیان بررسی می­شود. ادبیات در مفهوم خاص و در شاخه­های مختلف، سرشار از عناصر فولکلور است و توجه ویژه به آن در حوزه مطالعات میان­رشته­ای، نگرشی نو است.
سفرنامه نوعی گزارش است که سفرنامه­نویس در آن اوضاع شهرها و سرزمین­هایی را که بدان­جا سفر کرده است، از زاویه دید خود و در نتیجه ارتباط مستقیم به تصویر می‌کشد. سفرنامه­ها دربردارندۀ اطلاعات مفیدی هستند که از طریق آن می­توان به واقعیت‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دوره­های مختلف تاریخ ملت­ها پی برد. همچنین یکی از
راه­های مهم شناخت ملت­ها و مقایسه آن­ها با یکدیگر و بهترین روش برای شناخت پدیده­های گوناگون مرتبط با فرهنگ عمومی و ارتباطات اجتماعی است که حتی منابع تاریخی دربارۀ آن­ها سکوت کرده­اند.
این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی و با بررسی سفرنامة ابن­بطوطه عناصر فرهنگ عامه و فرهنگ عمومی و ارتباطات اجتماعی ایرانیان (ادبیات فولکلور ایران) را بررسی می‌کند و به معرفی رفتارهای مبتنی بر فرهنگ عمومی از نگاه سفرنامه­نویس مغربی- که در دوره مغول به نقاط و شهرهای مختلف ایران سفر کرده است- می­پردازد. یافته­های پژوهش نشان می­دهد که عناصر فولکلور در سفرنامة ابن­بطوطه در بخش ایران جایگاه خوبی دارد و نمود این عناصر، بیشتر در زمینه عادات غذایی و وصف خوردنی­هاست.

دوره ۴، شماره ۱۴ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده

چکیده: مکتب ادبیات تطبیقی فرانسه با تأکید بر تفاوت های زبانی و ملی بیشتردر تلاش بوده است تا تأثیر ادبیات یک کشور را بر ادبیات کشور دیگر در بستری تاریخی مورد بررسی قرار دهد. از سوی دیگر، مکتب امریکایی ، با تغییر نگرش به سؤالات اصلی این حوزه کوشیده است دامنه مطالعات را از حوزه ادبیات صرف به دیگر حوزه های فکری بکشاند و مجال بیشتری را برای پژوهش های سنجشی فراهم آورد. مطالعه حاضر در صدد است تا ضمن بررسی محدودیت های مکتب فرانسه نشان دهد چگونه با تلفیق معیارهای نقد کهن الگویی و قابلیت های مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی می توان دو حوزۀ نقد و ادبیات تطبیقی را (اگر بتوان آنها را دو حوزۀ متفاوت نامید) وارد تعاملی کارآمد و سازنده کرد. این نوع بررسی های بین رشته ای می تواند از کاستی های احتمالی پژوهش های تک ساحتی بکاهد و قابلیت های اَشکال مختلف کهن الگو را در این نوع مطالعات نشان دهد. به منظور ارائه مدلی عملی ، مقاله سپس با تمرکز بر کهن الگوی سایه به بررسی تطبیقی بخشی از دو حماسۀ بیوولف و گیلگمش می پردازد. در پایان نیز کهن الگوی سفر قهرمان به عنوان نمونه ای از کهن الگوهای ساختاری به اختصار مورد بحث و نقد قرار می گیرد.

دوره ۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده

داستان «اسکار و خانم رز» اثر نویسنده مشهور فرانسوی اریک امانوئل اشمیت، روایتگر سیر و سلوک معنوی کودکی به نام اسکار است. اسکار که به سبب ابتلا به سرطان خون در بیمارستان بستری است، با راهنمایی پرستاری به نام خانم رُز (= مامی رز)، تصمیم می‌گیرد که به خدا نامه‌هایی بنویسد. در این داستان، اسکار خردسال، بطور تمثیلی، سالِکی خام و نوپا بوده و خانم رز حکم پیر و مرشد او را دارد. در ادبیات پارسی نیز داستان‌هایی با مضمون سفرهای معنوی وجود دارد. مراحل سفر معنوی در برجسته‌ترین اثر منظوم عطّار، کتاب منطق‌الطّیر، شامل «طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا» است. در مقاله حاضر نگارنده کوشیده است تا پس از تحلیل و تطبیق وادی‌های یادشده با مراحل سلوک اسکار شباهت‌های این دو اثر را برجسته‌ و به مخاطبان عرضه نماید. دلیل عمده‌ی شباهت‌های میان مراحل سفر در هر دو اثر را می‌توان پیش‌زمینه‌ی مذهبی آن دو دانست.

دوره ۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده

ادبیات تطبیقی همچون سایر علوم، دارای مبانی نظری، اصطلاح شناسی و روش‌شناسی ویژه خود است. مکتب کلاسیک یا تاریخگرای ادبیات تطبیقی با روش‌هایی نظیر تأثیر و اقتباس، تصویرشناسی و ترجمه‌پژوهی کوشیده است متون ادبی را مطالعه و واکاوی نماید. مضمون شناسی و واکاوی کیفیت حضور یک مضمون یا چهره‌ای تاریخی یا اسطوره‌ای اولیه در متن ادبی یکی از این روش‌های پژوهشی است. پژوهش حاضر کوشیده است ضمن معرفی رهیافت مضمون‌شناسی و تبیین کیفیت کاربست آن در مطالعات تطبیقی، به تفاوت‌های ماهوی مضمون شناسی با نقد مضمونی، بینامتنیت و کهن‌الگو، بپردازد براساس پژوهش حاضر، رجوع به پیش متن‌ها، اثبات وجود پیوند تاریخی میان اساطیر اولیه و روایت های منظوم یا داستانی معاصر، استخراج جوانب مورد توجه از یک اسطوره در روایت معاصر و ابعاد فروگذاشته شده آن و تبیین علل و عوامل این مسئله، ارکان اساسی یک پژوهش مضمون شناسانه را شکل می‌دهند. در عین حال، این پژوهش با پیشنهاد کردن روشی ترکیبی در مطالعات مضمون شناسانه، بر این باور است که پژوهشگران امروزی با وجود توجه به عوامل برون‌متنی و تاریخی موجود در پژوهش مضمون شناسانه، می‌توانند به وجه ادبی متن نیر بپردازند و از رهگذر رمزگشایی از رمزگان نهفته در آن، میزان پیوند و ارتباط روایت معاصر را با الگوی اسطوره‌ای نشان دهند. این امر در وهله بعد ضمن زدودن استتیک موجود در چنین پژوهش‌هایی، جنبه‌ای دینامیکی به آنها خواهد داد.

دوره ۵، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۶ )
چکیده

ارداویراف‌نامه اثری از عهد ساسانی و به زبان پهلوی است. متن فارسی آن از روی ترجمه فرانسوی نوشته شده است. التوهم نوشتۀ حارث محاسبی، از عرفای قرن سوم، و به زبان عربی است. این اثر هنوز ترجمه نشده است. هردو اثر دربردارندۀ مشاهدات انسان خاکی از عالم ملکوت‌اند. ویراف در جامعه زرتشتی‌ای که با حمله اسکندر مبانی دینی و اخلاقی آن دچار آشفتگی شده است، به‌منظور رفع شک عروج می­کند. محاسبی نیز در جامعه اسلامی واعظی عارف است. هدف، ویژگی­های فرهنگی و اجتماعی عصر، و طبقه اجتماعی هردو- به این معنا که یکی عارف و دیگری متشرع است- بر تصویرسازی­های بهشت و دوزخ اثر گذاشته است. بهشت و دوزخ در ارداویراف­نامه براساس کارکردهای اجتماعی افراد و مبتنی بر بینش گیتی­شناختی زرتشتیان ترسیم می­شود؛ درحالی که در التوهم تأکید بر دوری و نزدیکی به خداوند است. باوجود اندیشه اسلامیِ محاسبی، مراحل سفر در هردو یکسان است و غایت هردو رسیدن به «روشنی بیکران». اگرچه عروج محمل موقعیتی تاریخی و اجتماعی است، هردو اثر بر الگوی جمعی کمال­یابی که از ریشه­های عمیق برخوردار است، منطبق می­شوند. محاسبی با گزینش آیات، احادیث و به‌کارگیری قدرت تأویل، مشاهدات خود را با الگوهای جمعی کمال سازگار کرده است.

دوره ۵، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۶ )
چکیده

فراخوانی اسطوره­ها نقش برجسته­ای در تعمیق و غنای ادبیات ملل مختلف ازجمله عرب­ها داشته است. اسطوره ایرانی «زرتشت» یکی از این اسطوره­هاست که در شعر کلاسیک عرب غالباً وجود ندارد؛ اما برخی شاعران معاصر عرب با الهام از فریدریش نیچه (۱۸۴۴-۱۹۰۰م)، شاعر و فیلسوف آلمانی، در چارچوب «قناع» و ماسک اسطوره «زرتشت»، درپی دستیابی به عنصری برای مبارزات سیاسی- اجتماعی و بیداری ملت­هایشان با شعار اَبَرانسان بوده‌اند تا خیزشی مردمی دربرابر اهریمن ظلم و فساد مستکبران معاصر به‌پا دارند. هدف این مقاله علاوه‌بر اثبات حضور یا فقدان اسطوره ایرانی زرتشت، مقایسه و تحلیل تطبیقی این اسطوره در شعر شاعران مدرن و کلاسیک عرب است تا نشان دهد اندیشه نمادین شاعران کلاسیک و مدرن عرب درباره این شخصیت دینی چگونه بوده و رویکرد آنان در بازآفرینی این اسطوره چیست. دستاورد این پژوهش که براساس روش توصیفی- تحلیلی نگاشته شده، نشان می‌دهد که در ادب قدیم عرب، اغلب به‌سبب جنبه­های مذهبی و دفاع از اسلام دربرابر زرتشتیسم، از این اسطوره ایرانی یادی نشده است؛ بلکه فقط اشاراتی اندک به مجوس و آیین­های ایرانیان پیش از اسلام در شعر این دوره مشاهده می‌شود. درمقابل، زرتشت در شعر معاصر عربی، از هیئت منجیِ قومی و پیامبر دینی به شمایل سفیرِ سیاسی در میان ملت­های عربی درآمده که رهایی­بخش انسان معاصر از دردها و رنج­های اجتماعی است. این موضوع نشان از آگاهی شاعران معاصر عرب از اسطوره­های کهن ایرانی و علاقه آنان به فرهنگ گذشته ایران باستان دارد.

دوره ۵، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۶ )
چکیده

مولوی، شاعر صوفی‌مسلک، از باب آشنایی با نغمات ساز، مفاهیم متعالی تصوف را از شاهراه آلاتی بریده از اصل وجود همچون چنگ مطرح می‌کند؛ مفاهیمی همچون منشأ ربوبی جوشش نوا، تقدم فنا بر بقا در سلوک الهی و مسئله تقابل. لامارتین نیز به‌سبب آنچه از تعالیم مذهبی مسیحیت، کتب عهد قدیم و مباحث اسطوره‌ای آموخته است، برای رساندن این تعالیم الهی از چنگ بهره می‌گیرد؛ با این تفاوت که تقابل حاکم شرع و پیر چنگی (شرع و عرفان) به تقابل شاعر و حاکم جاه‌طلب مبدل می‌شود. همچنین، با نظر به تفاوت‌های فرهنگی موجود، استعاره چنگ نزد دو شاعر متفاوت است. صرف‌نظر از مواردی که چنگ در معنای حقیقی خود در آثار هر دو شاعر به‌کار رفته، در غالب موارد چنگِ لامارتین قلب انسان درحال تکامل است؛ حال آنکه چنگ در دفتر اول مثنوی به تن انسان تعبیر می‌شود. در این پژوهش، با تکیه بر تشابهات بدون ارتباط و قرابت معنوی در ادبیات تطبیقی، کارکرد چنگ در این دو اثر بررسی می‌شود.

دوره ۵، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

اتوبیوگرافی، بنابر تعریف، روایتی است تکصدایی و اول شخص که در آن، نویسنده زندگی خود را شرح میدهد و پیرو قراردادی ضمنی با خواننده، واقعیتها یا دست کم بخشهایی از آن را بازگو میکند. اما ژرژ پرک و ناتالی ساروت، دو نویسندۀ نامی و نوآور فرانسه در عرصۀ رمان، در اتوبیگرافی‌شان، روایتی دوصدایی از کودکی خود ارایه میدهند؛ ساروت، در کودکی، راوی اول شخص را وامیدارد تا از خلال گفتوگویی درونی، پرده از روی نقاط تاریک و توهماتی که بازگویی هر خاطره ای با آن آمیخته است بردارد؛ ژرژ پرک، در کتاب W یا خاطرۀ کودکی، که ظاهرا اتوبیوگرافی است، از کودکی خود دو روایت عرضه میکند: نخست واقعی و دوم، سراسر تخیلی؛ ابتدا چنین بنظر میرسد که روایت دوم ارتباطی با کودکی راوی ندارد، اما در ادامه میبینیم که به شکل تمثیلی، بازگوی وقایع زندگی اوست. افزون براین، هر دو کتاب به دروغهایی اشاره دارند که دو راوی در داستان خود میگنجانند؛ این روند با قرارداد ضمنی راستگویی منافات دارد. در این مقاله برآنیم تا با تحلیل تطبیقی این دو اثر، نشان دهیم اتوبیوگرافی که باید اصولا یکصدایی باشد چرا دوصدایی است، کارکرد صدا یا روایت دوم در این دو، به مثابۀ فرامتن (métatexte) چیست و نقش تخیل در فرآیند دشوار بازیابی خاطرات، برای غربال کردن راست و دروغ و همچنین شرح چگونگی شکلگیری نوشتار چیست.

دوره ۵، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

آشنایی خاقانی با زبان و ادبیات عرب و بهره‌گیری از سروده‌های شاعران این زبان، در کنار سبک ویژه او که فنی و مصنوع است موجب شده است توجه خاصی به برخی شاعران عرب داشته باشد که ذهن و زبان و سبکی نزدیک به وی دارند. هدف این مقاله مقایسه شخصیتی و اندیشگانی خاقانی و ابوالعلاء معری است که با روش تطبیقی آثار این دو شاعر را از منظر جنبه‌های مشترک مطابقت داده است . این دو شاعر از منظر برخی خصوصیات زبانی و اندیشگانی و روحی، همچون: زودرنجی، مناعت طبع، روحیه انتقادی، پای‌بندی به مباحث اخلاقی، حس مفاخره ، بدبینی و غیره با هم قرابت دارند. علاوه بر اشاره مستقیم خاقانی به آثار ابوالعلاء یا ترجمه مضامین شعری وی ، بسیاری از مضامین و اندیشه‌های این دو شاعر قرابت آشکاری با هم دارد تا حدی که می‌توان گفت از میان شاعران عرب، ابوالعلاء از نزدیک‌ترین شاعران به خاقانی است. . .

دوره ۶، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده

چکیده در مقاله‏ی پیش رو تلاش شده با در نظر گرفتن کتاب تنگسیر اثر صادق چوبک (۱۳۴۲) و فیلم اقتباس شده از آن ساخته‏ی امیر نادری (۱۳۵۲) به عنوان نمونه، در یک بررسی تطبیقی به روش توصیفی- تحلیلی نشان داده شود که اقتباس سینمایی چگونه می‏تواند زوایای مختلف و ناپیدای یک متن ادبی را نشان داده و در چه مواردی نیز در نشان دادن تمام ابعاد ایده و فکر مسلط بر اثر ادبی دچار ضعف و نقصان است. در یک برآیند کلی می‎توان گفت با وجود وفاداری فیلم‌ساز به قصه‏ی اصلی در ساخت فیلم، تغییراتی در اثر سینمایی وجود دارد که برخی در نتیجه‏ی تفاوت ساختار بیان در دو رسانه‏ی مختلف ادبیات و سینماست و از آن گزیری نیست؛ دیگری تفاوت‏هایی است که فیلم‏ساز برای بهبود چارچوب انتقال محتوا و تشدید اثر حسی در انتقال به مخاطب از آنها بهره برده، که اثرات مثبت و منفی مشخصی ایجاد کرده و در نهایت برخی از تغییرات نیز به انگیزه‏های اقتصادی و جلب توجه مخاطب عام بیشتر و با رویکردهای تجاری است که از یک سو باعث کاهش وجه هنری در بیان فیلم نسبت به اثر ادبی و ایجاد ابهام در انتقال کامل ایده‏ و اندیشه‏ی مسلط بر اثر شده، اما از سوی دیگر میزان استقبال مخاطبان عام از قشرهای مختلف جامعه را افزایش داده است.

دوره ۶، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده

ادبیات تطبیقی در فرایند تکامل خود، روش‌شناسی‌های متنوعی را عرضه کرده است. رهیافت نقدبنیاد ادبیات تطبیقی ضمن گسستن قیدوبندهای رهیافت تاریخ‌گرا، بر ضرورت کشف پیوند ادبیات با دیگر هنرها و دانش‌ها برای استخراج و طبقه‌بندی قوانین عام حاکم بر ادبیات و در نتیجه، درک بهتر و جامع‌تر آن تأکید ورزیده است. پژوهش حاضر با تکیه بر این دیدگاه، بخشی از روایت لیلی و مجنون نورالدین عبدالرحمن جامی در مثنوی هفت اورنگ را با نگاره‌ای منسوب به مظفرعلی از پیروان مکتب نگارگری تبریز واکاوی کرده است. براساس پژوهش پیشِ‌رو، عناصر زمان، پیرامتنیت، توصیف و دلالتمندی جزو اصول کلی ادبیات‌اند؛ این مسئله از رهگذر مقایسه ادبیات با نگارگری بر ما مبرهن می‌شود و می‌توان آن را به نگارگری نیز تعمیم داد. در بخش دیگری از این پژوهش، دلالت‌های ضمنی نهفته در نگاره نیز استخراج شده است؛ کشف پیوند ادبیات با نگارگری می‌تواند میزان التذاذ هنری مخاطب حرفه‌ای را دوچندان سازد و نگرنده در عین قرار گرفتن در برابر یک نگاره، از هر دو لذت هنری حاصل نماید. در عین حال، دریافت مخاطب از متن نوشتاری نسبت به دریافت وی از متن دیداری متمایز است. چه، دریافت یک متن روایی به گونه‌ای استدلالی و در نتیجه غیرمستقیم و تدریجی رخ می‌دهد اما درباره یک نگاره با نوعی فهم حسی و مستقیم روبه‌رو هستیم. همچنین پژوهش حاضر نشان می‌دهد متن ادبی پس از انتقال به یک میدان دلالتگرانه دیگر، به ناگزیر بخشی از عناصر شکل‌دهنده خود را از دست می‌دهد یا این عناصر با شکل و شمایل متفاوتی ظاهر می‌شوند.

دوره ۶، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده

با توجه به نقد جامعه‌شناختی ادبیات که به بررسی محیط جامعه و اثر پرداخته و مهارت ادیب را در انعکاس حوادث جامعه و محیط نشان می‌دهد، پژوهش مذکور تلاش کرده تا با روش توصیفی- تحلیلی و براساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی داستان‌های کوتاه غسّان کنفانی نویسنده‌ی برجسته‌ی فلسطینی و قاسمعلی فراست نویسنده‌ی شهیر ایرانی را از منظر نقد جامعه‌شناختی مورد بررسی قرار دهد تا تصویری از سال‌های(۱۹۴۸- ۱۹۶۷م.) از جامعه‌ی فلسطین و حوادث جنگ تحمیلی در ایران(۱۳۵۹- ۱۳۶۷ هـ.ش) و سال‌های بعد از آن را در حوزه‌ی ادبیات جنگ و دفاع از لابه‌لای سطور به نمایش بگذارد. هدف آن است که روی‌کردِ دوگانه یا همسویِ دو مؤلف به مقولات آسیب‌زای اجتماعی واقتصادی از منظر نقد جامعه‌شناختی تبیین گردد. همچنین این پژوهش، نحوه‌ی کاربستِ عناصر فرهنگی ومؤلفه‌های معرفتی در نزد دو نویسنده، با تکیه بر نگاه نقّادانه‌ی آن دو مورد واکاوی قرار میگیرد. نتایج میگوید هردو نویسنده باسبکی رئالیستی وانتقادی حوادث و اوضاع سیاسی، تاریخی و اجتماعی جامعه‌ی خود را به نمایش گذاشته و به نیروهای مسلح و نظامی، شخصیت زنان توجه داشته‌اند. غسّان از اوضاع وخیم اقتصادی، دخالت عوامل بیگانه در جامعه و جهل و بی‌سوادی انتقاد می‌کند و فراست نیز از نتایج منفی دنیای مدرن، فاصله‌ی طبقاتی سخن گفته و در باب جنگ، حال و احوال رزمندگان و جانبازان را توصیف می‌کند. در زمینه‌ی فرهنگی هر دو نویسنده مقام شهادت را می‌ستایند و جلوه‌های عالم معنویت و آلام درونی انسان را گوش‌زد می‌کنند. درون‌مایه‌ی هر دو داستان‌ها استبدادستیزی و معضلات اجتماعی جامعه و رنج‌ها و ناکامی‌های انسان معاصر است.

دوره ۶، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده

ادبیات جایگاهی ویژه در بازنمایی جامعه دارد. رمان قالب ویژهی ادبی و آینه واقع نمای رخدادهای جامعه و تحت تأثیر تحولات آن است. بویژه اینکه در هر دو کشور ایران و سنگال این سبک نگارش با دگرگونیهای اجتماعی و فرهنگی همراه بودهاست. خانواده مهم ترین و اساسی ترین رکن اجتماع است. مفهوم خانواده در اکثر رمانهای معاصر نقش کلیدی دارد و همواره نقش اصلی داستان در قالب خانواده معرفی می شود. از سویی دیگر، پرداختن به نقش هایی که انسان ها در خانواده به خود می گیرند، غالباً بیانگر واقعیت های موجود جامعه است. به مناسبت شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر هر دوره، چگونگی توجه به مسئلۀ نهاد خانواده در آن دوره متفاوت است و دغدغۀ نویسندگان در بازتاب مسائل خانواده با اوضاع اجتماعی زمانه مناسبت تام دارد. در این مقاله، ضمن معرفی وضعیت ادبیات در دو جامعه ایران و سنگال در پاسخ به این پرسش که شباهتها و همچنین تفاوتهای ساختاری خانواده در داستانهای معاصر این دو ملّت کدام است و چگونه در عناصر داستانی بروز و ظهور یافتهاند؟ این پژوهش به شیوۀ توصیفی تحلیلی و ابزار گردآوری اسنادی - - کتابخانهای به بررسی تطبیقی و تحلیلی خانواده در دو رمان شوهر آهو خانم و نامهای بسیار طولانی پرداخته می شود. این تحقیق، هم نوعی مقایسه میان دو فرهنگ ایرانی و سنگالی است و هم، آثار داستانی مهم نویسندگان معاصر در این دو کشور با هم مقایسه می- شوند که می تواند به رشد پژوهشهای ادبیات تطبیقی در هر دو کشور یاری رساند.

دوره ۶، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده

 در مقاله حاضر به بررسی و مطالعه نقد محیط زیستی که یکی از رویکردهای جدید حوزه ی نقد ادبی است خواهیم پرداخت. در ابتدا به پیشتازان این رویکرد، به رابطه ای که انسان و طبیعت با هم بر قرار می کنند و بالاخره به بازنمایی طبیعت در ادبیات و هنر می پردازیم. همچنین در طول این نوشته خواهیم دید که منطق نقد محیط زیستی به عنوان یک رویکرد جدید بر چه اصولی استوار است. سپس به تحلیل نمونه متن داستان کوتاه تحت عنوان"مردی که درخت می کارید" نوشته ژان ژیونو نویسنده فرانسوی خواهیم پرداخت. در مرحله آخر این مقاله قبل از اینکه به نتایج حاصله بپردازیم بخشی را به حیطه تطبیقی نقد محیط زیستی اختصاص خواهیم داد یعنی جگونه می توانیم یک نقد محیط زیستی تطبیقی داشته باشیم و بالاخره خواهیم دید که ادبیات فارسی و فرانسه محل مطالعات تطبیقی در زمینه فوق هستند.

دوره ۶، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده

بازی شطرنج از موتیف‌های پرکاربرد و مورد توجه شاعران بوده است. این بازی به طرق مختلف در ادبیات عربی و فارسی تجلّی یافته؛ تا جایی که به خاطر کارکردهای گوناگونش، می‌توان از آن به عنوان یک موتیف و کهن‌الگوی مضمون‌آفرین در این دو ادبیات یاد کرد. این تحقیق با روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر مکتب آمریکایی ادبیات‌ تطبیقی، به بررسی مقایسه‌ای کاربرد شطرنج در شعر شاعران تازی و پارسی می‌پردازد.برخی از نتایج بدست آمده نشان می‌دهد که نماد شطرنج دلالت‌های متفاوت؛ اما مشترکی در اشعار عربی و فارسی دارد. این کارکردها عبارتند از: بیان پیچیدگی‌ها و تحولات دنیوی، سرنوشت و تقدیر، سرگرمی و بی‌توجهی به مشکلات و مسائل دشوار جامعه، کارکرد حماسی یا کاربرد آن برای توصیف و تجسم صحنه‌ی جنگ وکارزار. همچنین برای نشان‌دادن برخورداری از هوش، ذکاوت و تدبیر در زندگی به کار می‌رود. کارکرد جامعه شناختی وروانکاوی نیز از دیگر اهداف به کارگیری این بازی می‌باشد. در مجموع می‌توان گفت شطرنج، قبل ازسقوط بغداد(۶۵۶هـ) بیشتر نمادِ ذکاوت بوده و کارکرد حماسی داشته است، اما بعد از حمله‌ی ویرانگر مغول، در شعر شاعران مکتب عراقی و دوره‌ی انحطاط، جنبه‌های جامعه شناختی آن برجسته تر شده و بر متزلزل بودن جایگاه اجتماعی افراد دلالت می کند

دوره ۶، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

مقالۀ حاضر با روش توصیفی-تحلیلی برپایۀ نظریۀ جیمز دادلی اندرو چگونگی اقتباس هایائو میازاکی، از ادبیات داستانی ژاپن را در یکی از فیلمهایش بررسی می‌کند. میازاکی با اقتباس از افسانه‌ها و داستان‌های فولکلور ژاپن فیلم‌های سینمایی انیمیشن شاخصی را کارگردانی کرده است. به این منظور، فیلم شهر اشباح او به عنوان نمونه بررسی و نتایج تحلیل آن در قالب نکات محوری و تعیین کننده ارائه می‌شود. همچنین بیان می‌شود چگونه میازاکی از ظرفیت‌های غنی ادبیات داستانی ژاپن و رویکردهای اقتباسی در ساخت آثارش در زمینه‌های روایتی، تصویری، صوتی، و نمایشی بهره‌مند شده است. میازاکی ارکان اصلی روایت را با بهره‌مندی از ادبیات داستانی خلق و با بیان سینمایی خود همسو می‌کند. او نه تنها از متون آثار ادبی، بلکه از تصویرسازی‌های مرتبط حاصل از تخیل تصویر‌گران ژاپنی هم بهره‌مند شده است. رویکرد و راهکارهای میازاکی ظرفیت‌های بالای ادبیات داستانی را برای پردازش داستان، شخصیت‌پردازی و همچنین ایده‌پردازی برای ایجاد فیلم‌های سینمایی موفق و پرفروش انیمیشن آشکار می‌کند که می‌تواند راهنمای خلق آثار برتر ایرانی و اقتباسی باشد. 

دوره ۶، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

مهر از دیرینه‌ترین شخصیّت‌های اسطوره‌‌ای، دینی و فرهنگی اقوام هند و آریایی است. این ایزد نمودی از باورهای مشترک خدایانی است که قبل از مهاجرت اقوام هند و اروپایی و بسیار پیشتر از ظهور زرتشت شکل گرفته‌اند. متون دینی و سرودهای مقدّس هند و ایران، نمایانگر اندیشه‌ها و باورهای مذهبی این دو سرزمین در هزاره‌های پیش از میلاد است. ایزد مهر هم یکی از ایزدان و شخصیّت‌های مشترک در این دو قوم کهن است که پس از جدایی، جایگاه ویژۀ خود را نزد هر دو حفظ‌ کرده ‌است. پژوهش حاضر می‌کوشد ایزد مهر را با تکیه بر کهن‌ترین جامعۀ آماری دو قوم هند و ایرانی مطالعه ‌کند و با استناد مستقیم به ریگ ودا و اوستا در پی آن است تا نقش بافت فکری – فرهنگی این اقوام را در تعیین کنش‌ها و ویژگی‌های همسان و متفاوت چهرۀ اسطوره-ای مهر بکاود. یافته‌ها نشان می‌دهند که کنش‌ها و ویژگی‌های مشترک ایزد مهر ریشه در روزگار یگانگی این اقوام دارد و منشأ تفاوت‌های این چهرۀ اسطوره‌ای را باید در شاخۀ ایرانی و پس از جدایی فیزیکی و معنوی از شاخۀ هندی جست. بنابراین پس از جدایی اقوام، تفاوت‌های فکری و فرهنگی‌ در شخصیت‌های اسطوره‌ای مشترک هم نمایان می‌شود. این ویژگی‌ها وکنش‌های متفاوت، تحت تأثیر بافت فرهنگی و عوامل اجتماعی به وجود آمده و یا متحوّل شدند.

دوره ۶، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

از آنجا که شناخت آثار حماسی دنیا به معنای تعامل فرهنگی است و در مقایسه آثار حماسی کشور ما با دیگر ملت ها، شباهت ها و تقاوت های مبانی فرهنگی و ملی آشکار می شود، و به صلح پایدار جهانی می انجامد، در  این پژوهش با روش تحلیل آماری - محتوایی و کیفی تلاش شده تا ضمن طراحی مدلی برای دسته بندی جدید ویژگی های آثار حماسی به نقد نظریات برخی از صاحب­نظران در مورد ویژگی های حماسه به مقایسه ۹ جزء حماسی (مفهوم بیرونی) و ۱۳ درون مایه­ی برزونامه و بیوولف به این پرسش، پاسخ دهیم که عناصر حماسی در این دو اثر از دو ملیت مختلف ایرانی و انگلوساکسونی، چه مبانی مشترک و متفاوتی دارند ؟
حاصل بررسی  و تحلیل پژوهشگران با کمک گرفتن از منابع متعدد داخلی و خارجی این نتیجه را نشان می دهد که اگرچه از نظر نمود بیرونی با یکدیگر شباهت های زیادی دارند، اما میزان ارزش گذاری به درون مایه ها و شکل برزو آن ها در داستان ها با یکدیگر متفاوت است.

 

دوره ۶، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

یکی از اهداف ادبیات تطبیقی بررسی و کشف لایه‌های مشترک ادبی، فرهنگی و اجتماعی جوامع و ملل مختلف است. ادبیات تطبیقی می تواند با بررسی لایه های عمیق تر، مشترکات بنیادین با یک جامعه را نیز روشن نماید. تحلیل لایه‌لایه‌ای علت‌ها به عنوان شیوه ای نوین درآینده‌پژوهی در چهار سطح به تحلیل آثار گذشته، حال و آینده می­پردازد. سطح لیتانی؛ نظام اجتماعی؛ گفتمان و جهان بینی؛ و تحلیل اسطوره و استعاره لایه های مورد تحلیل در روش تحلیل لایه لایه ای هستند. با ارائه شیوه ای نظام مند در استخراج اسطوره از متن، در این پژوهش از لایه چهارم که با نقد اسطوره ای ادبیات تطبیقی مشترک است، استفاده شده تا سه روایت آزاد کردن سیصد زندانی از زندان توسط حلاج در تذکره الاولیای عطار، آزادسازی انسان‌ها توسط پرومته در پرومته در زنجیر اِشیل و آزادسازی پطرس از زندان توسط یک فرشته در کتاب مقدس تحلیل شوند. در متن پطرس، پطرس هیچ کمک انسانی ای دریافت نمی کند. بلکه نیرویی مافوق طبیعی به او کمک می کند. می توان به این نکته هم اشاره­ کرد که برای قیام و عصیان در مقابل نیروی حاکم در جامعه در مغرب زمین، فرد عصیانگر باید رنگی مقدس داشته ­باشد تا از سوی جامعه مورد پذیرش قرار­بگیرد. در صورتی که در داستان ایرانی حلاج، این انسان است که مسئول سرنوشت خودش است و منتظر نیرویی دیگر نمی­شود و شخص عصیانگر باید از جان خود بگذرد تا بقیه از او پیروی­ بکنند. در روایت پرومته نیز مانند پطروس، انسانها نقشی ­ندارند.