جستجو در مقالات منتشر شده


۱ نتیجه برای کلاغ سفید

مریم درپر،
دوره ۸، شماره ۴ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده

با اینکه موضع صریح نشانه­معناشناسی را که آفرینش ادبی در درون فرهنگ جمعی صورت می­پذیرد، مانعی دانسته­اند در «دریافت هویت اصلی سبک و منحصربه­فرد بودن متن و فردیت نویسنده»، در پژوهش حاضر می­کوشیم نقاط قوت نشانه­معناشناسی را در مطالعات سبک­شناسی نشان دهیم. برای رسیدن به این هدف، داستان «کودک» را به­عنوان گونه­ای که کمتر مورد مطالعه سبک­پژوهان قرار گرفته است، برگزیدیم و به­عنوان نمونه موردی در داستان کلاغ سفید (وطن­پرست، ۱۳۸۰) مؤلفه­های سبکی را طرح کردیم. در این پژوهش، معنایی از سبک را درنظر گرفتیم که با توجه به رویکرد نشانه‌معنایی به آن رسیده­ایم؛ سبک بهمعنای «انتخاب جریان­های معنایی در فرآیند تعاملی گفته‌پردازی». نظام معنایی برنامه‌مدار و فرآیند معنایی مبتنی‌بر تصادف را مبنایی مناسب در تشخیص انواع سبک درنظر گرفتیم و برپایۀ فرآیند معنایی مبتنی‌بر تصادف، ابتدا سبک بوشی حضور را تعریف کردیم و سپس احساس خلاء و نقصان، خطرپذیری، نفی و ایجاب، استعلای نشانه و گسست و چالش را به­عنوان مؤلفه­های سبک بوشی برشمردیم. یکی از دستاورد‌های مطالعه سبک بوشی در داستان کودک را عبارت می­دانیم از اینکه سبک بوشی می­تواند عاملی مؤثر در پرورش تخیل و به‌تبع آن، خلاقیت کودک باشد. عواملی (در این داستان، ننه­سرما و کلاغ باهوش) که جهان­بودگی سوژه را ناگهان تغییر می­دهند، ‌در تقویت وجه فانتزی داستان مؤثرند و خروج از جهان‌بودگی به شریک گفتمانی این امکان را می­دهد که خود را از حضور بسته، ارجاع­نگر و واقعیت­جو رها کند و گام­هایی فراتر از حال زیستی خود بردارد. دستاورد نهایی پژوهش حاضر این است که در تعیین گروه سنی کتاب کودک، ضروری است که به ویژگی­های سبکی نیز به‌عنوان یک عامل مؤثر توجه شود تا فرآیندهای معنایی، عرصه­های خاص تجربه و سادگی یا پیچیدگی ساختار متن  آشکار و تعیین گروه سنی کتاب کودک با دقت بیشتری انجام شود.
 
 

صفحه ۱ از ۱