استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، m.hatefi@ihcs.ac.ir
چکیده: (2973 مشاهده)
پژوهشهای پیشین وجود دانش ضمنی پیشفرض گرفتهشده توسط مقنن در قوانین را از علل دشواری ارتباط خواننده / مخاطب قانون با متن مواد آن دانسته است. پرسش اصلی این است که دامنه و گسترۀ دانش ضمنی پیشفرضگرفته شده چقدر است؟ فرضیه پژوهش، بر اساس رویکرد دستور زبان نقشگرا، این است که دامنۀ دانش ضمنی تا جایی است که ارجاعات درونمتنی و برونمتنی دامنۀ متن و معنا را گسترش میدهد. شیوۀ اجرا به این صورت است که با مبنا قراردادن برخی مواد گزینشی و اتفاقی از قانون آیین دادرسی کیفری (ق.آ.د.ک)، دامنۀ ارجاعات آنها را پی گرفتهایم تا شبکه درونمتنی و برونمتنی آن کشف شود. نتایج تحقیق نشان میدهد دامنۀ دانش ضمنی پیشفرضگرفته شده، به گونهای شبکهای، تمام قوانین، متون حقوقی، نظریههای حقوقی، ساختار قضایی، و دانش های مرتبط را شامل میشود. انواع ارجاعات زیر پیوسته معنای بند را تا آخرین مرزهای دانش ضمنی به تعویق و تاخیر میاندازد: ارجاع صریح (درون متنی وبرون متنی)، ارجاع ضمنی (درون متنی و برون متنی) شامل: ارجاع ناهمسان، ارجاع همآیند، ارجاع از طریق تکرار، و ارجاع سلبی. ارجاع ناهمسان، نشان میدهد قوانین جزایی (قانون آیین دادرسی کیفری، قانون مجازات اسلامی و دیگر قوانین جزایی) با محوریت دال «جرم» شبکه دانشی را بازتاب میدهند. نتایج نشان میدهد هرگونه ارجاع، حتی ارجاع صریح، سطحی از پیچیدگی و دشواری ارتباطی را برای خواننده در درک معنای بندهای مواد قوانین ایجاد میکند. ارتباط مخاطب با متن قوانین، زمانی دشوارتر میشود که مواد و قوانین و متون به صورت رفت و برگشتی به یکدیگر ارجاع میدهند.
نوع مقاله:
مقالات علمی پژوهشی |
موضوع مقاله:
کاربردشناسی زبان انتشار: 1403/7/10