دوره 11، شماره 1 - ( 1399 )                   جلد 11 شماره 1 صفحات 386-359 | برگشت به فهرست نسخه ها

XML English Abstract Print


دانشجوی دکتری، دانشگاه پاریس سوربن نوول (Paris3). عضو گروه پژوهشی تاریخ نظریه‌های زبانی (HTL)، پاریس. ، m.amin.shakeri@gmail.com
چکیده:   (4167 مشاهده)
لویی یلمزلف چهره‌ای برجسته در تاریخ زبان‌شناسی است. یلمزلف در مقام یک زبان‌شناس با آثار و نظریه‌اش (که معمولاً با عنوان «گلوسم‌شناسی» از آن یاد می‌شود) به‌طور چشم‌گیری به ضرورت ایجاد یک «نظریۀ زبانی» پاسخ داده است. با این حال، پژوهش‌های او به فراسوی مرزهای زبان‌شناسی رایج گسترده شده است: وی با تکیه بر زبان، یک معرفت‌شناسی نشانه‌شناختی درون‌ماندگار را ابداع کرد که از طرفی، یک علم صوری کل‌گرا و عمومی را نوید می‌داد و از طرف دیگر، می‌توانست دانش‌شناسی‌ای را به­منزلۀ نسخه‌ای بدیل در برابر دیگر دیدگاه‌های فلسفی در اختیار ما بگذارد. در زبان‌شناسی، دکترین او نتوانست ورای حلقۀ کپنهاگ به موفقیتی مناسب دست یابد و بیشتر زبان‌شناسان نظریۀ وی را به­دلیل پیچیده‌ بودن و شکل و شمایل ریاضی‌وارش نپذیرفتند؛ اما در بیرون از زبان‌شناسی، ایده‌های او تا حدی در شاخۀ علمی جدیدی با عنوان «نشانه‌شناسی» (بالاخص در فرانسه) پیگیری شد. به‌طور کلی، یلمزلف جایگاه متناقض‌نمایی در تاریخ نظریه‌های زبانی دارد: او بنیان‌گذاری رهاشده است. چگونه می‌توانیم این وضعیت را توضیح دهیم؟ منشأ و منابع رویکرد یلمزلف کجاست؟ چگونه می‌توان خصیصه‌های ویژۀ رویکرد او را در قیاس با سایر رویکردهای زبان‌شناختی توصیف کرد؟‌ میراث او چیست؟ امروز تا چه میزان می‌توان در دکترین او مشارکت داشته باشیم؟ جدیدترین کارها در زمینۀ یلمزلف‌پژوهی چیست؟ ما تلاش کردیم تا در گفت­وگو با سمیر بدیر و کریستین پوئش به این پرسش‌ها پاسخ دهیم.
 
 
متن کامل [PDF 323 kb]   (928 دریافت)    
نوع مقاله: نقد اثر پژوهشی | موضوع مقاله: نشانه شناسی
انتشار: 1399/1/10

بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.