عضو هیأت علمی دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
چکیده: (4966 مشاهده)
ماده و ابزار اصلی در مطالعات ادبی- عرفانی را زبان تشکیل میدهد؛ بدین سبب، علم زبانشناسی بیش از هر دانش دیگری میتواند رهیافتهای کاربردی را در این زمینه به ادبیات عرضه کند و حاصل این مطالعات، درعین استفاده متقابل این دو رشته از یکدیگر، شکلگیری حوزهای بینارشتهای باعنوان زبانشناسی ادبی- عرفانی است. یکی از نظریات کاربردی در این میان، نظریه مربوط به پیشانگاشتها و انگارههای زبانی است که با بررسی شرایط اقتضا و تناسب گزاره در محیط و بافتی که در آن اظهار میشود، میتواند ما را در تحلیل برخی جنبههای ناپیدای معنا در یک گزاره معرفتی- ادبی یاری رساند. این مبحث با تمام انواع نظریههای زبانشناسی در تعارض و غالباً واجد صبغهای معناشناختی و گاه کاربردی است. مقاله حاضر درصدد اثبات این مدعاست که چگونه پیشانگاشتهای زبانشناختی میتواند سیر تطور موضوع سماع عرفانی را از طریق ارتباط آن با مقتضیات بافت هستیشناختی، معرفتشناختی و فرهنگی ترسیم کند و درکل، به ارائه مخاطبشناسی ارتباط عرفانی بپردازد. در پایان، این نکته تبیین خواهد شد که دستیابی به پیشانگاشتهای مزبور هدف غایی دو شخصیت نامدار عرفان و ادب، امام محمد غزالی و مولوی بلخی، از ورود به مبحث سماع عارفانه است و کوشش میشود فواید و نتایج آن در سنتهای عرفانی و ادبی آشکار شود.
نوع مقاله:
مقاله پژوهشی |
موضوع مقاله:
کاربرد شناسی زبان انتشار: 1396/1/1