1- استادیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه مازندران، مازندران، ایران
2- استادیار فلسفه جدید و معاصر غرب (گروه علوم تربیتی)، دانشگاه مازندران، مازندران، ایران
چکیده: (7733 مشاهده)
فیلسوفان و زبانشناسان از دیرباز درباب مفاهیم دال و مدلول تأمل کردهاند؛ اما با آغاز قرن بیست، مطالعات زبانی بهطور عام و مفاهیم دال و مدلول بهطور خاص عمقم و گسترش چشمگیری یافتهاند. در سنت ما نیز اگرچه اندیشمندان به مسئله زبان توجه کردهاند، کمتر کسی از وجهی زبانشناختی آن را بررسی است. ناصرخسرو را از معدود اندیشمندانی یافتیم که تلاش کرده است ماهیت دال و مدلول و نسبت میان آنها را ازمنظری زبانشناسانه بررسی کند. وی با انتخاب نام و نامدار برای دال و مدلول، آنها را قراردادی میداند و به نحوه تکوین حتی خود مدلول یا نامدار نیز توجه میکند. در این مقاله، با نقبی گذرا به دیدگاه سوسور درباره ماهیت دال و مدلول، این فرضیه را ارزیابی میکنیم که آیا ممکن است دیدگاه ناصر خسرو در این زمینه در چرخه مطالعات زبانشناختی امروزی وارد شود یا نه.
نوع مقاله:
مقاله پژوهشی |
موضوع مقاله:
زبان شناسی تطبیقی انتشار: 1394/7/1