استادیار گروه زبان و ادبیات فرانسه، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران. ، s_tabatabaei@sbu.ac.ir
چکیده: (1896 مشاهده)
استفاده از آواها و ساختارهای خاص برای القای انواع عواطف و معانی در شعر فارسی سابقهای بس طولانی دارد و در میان منتقدان ایرانی نیز کسانی بودهاند که به ارزش القایی آنها باور داشته، اما هرگز به شیوهای علمی به مطالعۀ تأثیرشان نپرداختهاند. هدف جستار حاضر نهتنها بررسی این تأثیر به شیوهای علمی با استناد به یافتههای زبانشناسان مطرح دنیاست، بلکه فراتر از آن و بهطور کلی، بررسی نقش آوا و ساختار شعری در فرایند حسی ـ ادراکی گفتمان و روند تولید معناست تا درنهایت به این پرسش اصلی پاسخ داده شود که آیا این ارتباط میان آوا و ساختار با حواس و ادراک تن شاعر (گفتهپرداز) است که به تولید معنای یک سروده میانجامند.
تحلیل موشکافانۀ زبانشناختی و نشانه ـ معناشناختی عناصر تشکیلدهندۀ یک سرودۀ کوتاه از احمد شاملو، شاعر سپیدگوی معاصر ایرانی، نشان میدهد که چطور گفتهپرداز بینیاز از بلندسرایی برای انتقال مفاهیم و مکنونات قلبی خود، میتواند تنها در چند مصراع و به کمک چند واژۀ محدود
منظومهای بیافریند که تکتک عناصرش از آوا گرفته تا ساختار متوازن و جریان حضور بدن حسی ـ ادراکی گفتهپرداز، هر یک بهتنهایی و در کنار هم، به نوعی در پیدایی معنای آن مؤثر و سهیماند.
نوع مقاله:
مقالات علمی پژوهشی |
موضوع مقاله:
معناشناسی انتشار: 1399/11/10