استادیار زبان و ادبیات عربی، دانشگاه کوثر بجنورد، بجنورد، ایران. ، sst1363@kub.ac.ir
چکیده: (1748 مشاهده)
نگارندۀ مقالۀ پیشرو رهیافت «چرخش فرهنگی» را در مطالعات ترجمه بهکار میبندد تا دریابد چرا قومالدین بُنداری، در سدۀ هفتم هجری، هنگام برگردان مصراع «یکی مهربان بودم اندر سرای» برابرنهادِ واژۀ «مهربان» را «الغلام» برمیگزیند. از آنجا که متن شاهنامه عاری از نشانهای است که جنسیت «مهربان» را روشن سازد پس مذکر پنداشتنِ «مهربان» دلیلی فرامتنی دارد. واکاوی الگوی میل و کردوکار جنسی در عصر مترجم، و نیز پیش و پس از آن، نشان میدهد که کنشمند/سوژۀ مذکر در کردار جنسیِ خود، همزمان به دو کنشپذیر/ابژه نظر داشته است: کنشپذیر (نا)مذکر و کنشپذیر مؤنث. به دیگر بیان برخلاف الگوی میل جنسی معاصر که بر دگرجنسخواهی و دوگانۀ مذکر ـ مؤنث استوار است در آن دوره، افزونبر دوگانۀ یادشده، حضور دوگانۀ مذکر ـ (نا)مذکر نیز در کردار جنسی هویداست. کاوش در منابع نوشتاری و نانوشتاری، همچون نگارههای برجامانده از پیشینیان، آشکار میسازد که ابژۀ (نا)مذکر امرد، مخنث، مأبون و خصی/ خواجه را دربر میگیرد که از این میان بنداری بهسبب کنشهایی که در متن شاهنامه به «مهربان» نسبت داده شده، الغلام/امرد را همچون معادلی برای «مهربان» برمیگزیند. بدین ترتیب این گزینش نه در همارزی دو واژه در زبانهای مبدأ و مقصد که در الگوی میل جنسیِ جامعۀ مقصد ریشه دارد.
نوع مقاله:
مقالات علمی پژوهشی |
موضوع مقاله:
زبان عربی انتشار: 1401/1/1