دانشجوی دکتری زبانشناسی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
چکیده: (7319 مشاهده)
بخشی از شعرشناسی شناختی بر نظریه نگاشت قیاسی مبتنی است که برای یافتن شباهتها، رابطهها و نظامهای ساختاری به کار میرود. ساختار خرد به اجزای اثر و زنجیره جملهها در گفتمان و ساختار کلان در سطحی بالاتر، به پردازش اثر نظر دارد که بر اثر تعامل میان این دو ساختار، ساختار دیگری ایجاد میشود که «داستان کلان» نامیده میشود. این ساختار مانند لایهای است که ساختارهای از هم گسسته را به واسطه عناصر پیرامتنی و متنی به هم پیوند میزند تا داستانی ناگفته را به وجود بیاورد. این داستان ناگفته، در چگونگی خوانش منطقالطیر عطار نیشابوری نقشی بسزا دارد.
هدف از این پژوهش بررسی چگونگی تأثیر ساختار کلان بر ساخت حکایتهای مختلف جهان متن منطقالطیر، با رویکرد شعرشناسی شناختی است. در این پژوهش نشان میدهیم چگونه ساختار کلان باعث ایجاد داستان کلانی میشود که به خوانشی متفاوت از اثر منجر میشود و میکوشیم برآیند تعامل داستان کلان و نگاشت نظام در یک اثر ادبی مانند منطقالطیر را نمایان کنیم.
پرسش پژوهش این است که چگونه مفهوم «کثرت و وحدت» به واسطه نگاشت طرحوارهای (نظام) در شکلگیری ساختارهای خرد و کلان منطقالطیر عمل میکند و به شکلگیری داستان کلان منجر میشود و داستان کلان چگونه میتواند بر خوانش اثر تأثیر بگذارد؟ نتیجه پژوهش نشان میدهد که ساختار منطقالطیر کاملاً هماهنگ با مفاهیم ساختهشده در آن شکل میگیرد؛ بهطوری که تعدد پرندگان برای رسیدن به سیمرغ در قالب تعدد حکایتهایی با ساختارهای مشابه دیده میشود که این ساختارها، بخشی از روایت داستان منطقالطیر را بازنمایی میکنند. به این ترتیب، مطالعه متن با این رویکرد میتواند ابزار مناسبی برای تحلیل متن و ساختارهای آن، به واسطه نگاشتهای مفهومی ایجاد کند و بسیاری از اختلاف نظرهای موجود در تحلیل ساختار اثر را منتفی کند.
انتشار: 1393/10/1