1- پژوهشگر پسادکتری صندوق حمایت از پژوهشگران و فناوران کشور و دانشگاه شیراز ، mah.jokari@gmail.com
2- استاد دانشگاه شیراز
چکیده: (1331 مشاهده)
خانواده بهعنوان یکی از مهمترین نهادهای قدرت، بهویژه در ارتباط با کودک و نوجوان شناخته میشود و مفهوم آن در دل گفتمانها و در دورههای مختلف، دستخوش تغییرات فراوانی بوده است. در این میان، آثار هنری و ادبی، میتوانند بازتابدهندهی بخشی از این تغییرات باشند. بهویژه آثار داستانی کودک و نوجوان که در اکثر آنها هم روابط خانوادگی بهعنوان درونمایهای حتمی وجود دارد و هم در بیشتر دورهها متأثر از ایدئولوژیهای همان دوران بوده است. این پژوهش موردی، از پژوهشی کلانتر بر روی آثار داستانی نوجوان از دههی پنجاه تاکنون برآمده است و برای بیان دیدگاه خود، به دو نمونهی داستانی از دو دورهی پیش و پس از انقلاب بسنده کرده است: اولدوز و کلاغها از صمد بهرنگی و کودک و طوفان از حسین فتاحی که هر دو به ایدئولوژی خاصی تعلق دارند. این پژوهش با این هدف شکل گرفته است که تغییر معنایی خانواده را در آثار ایدئولوژیک در دو دورهی تاریخی بررسی کند؛ چرا که گفتمان خانواده در این آثار، فارغ از نوع ایدئولوژی، دچار استحالهی معنایی شده است و در راستای اهداف ایدئولوژیک ترسیم شده است. رویکرد اصلی این پژوهش، باتوجهبه ساختار استعاری گفتمان خانواده در این دورهها، بهرهبردن از رویکرد انتقادی به استعاره است و برای این منظور، از روش تحلیل گفتمانی استعاره بهره گرفتهایم. بررسیها نشان میدهد که ساختار اصلی این داستانها براساس استعارهی کلان «خانواده، جامعه است» شکل گرفته است و خانواده در دل ساختار ایدئولوژیک این آثار، نمایندهی جامعه و نمودی عینی برای بیان ایدئولوژیهای انتزاعی در جامعه است..
نوع مقاله:
مقالات علمی پژوهشی |
موضوع مقاله:
کاربردشناسی زبان انتشار: 1404/3/10