1- دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه الزهرا (س)، تهران، ایران
2- دانشیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه الزهرا(س)، تهران، ایران
چکیده: (5673 مشاهده)
داراب نامه طرسوسی از قصههای عامیانه بلند، مربوط به قرن ششم است که ازطریق سنت نقالی و داستانگزاری ثبت و روایت شده است.داستان سرگذشت داراب و به شاهی رسیدن وی را بیان میکند. در میان خط سیری که بیانگر به شاهی رسیدن داراب است، خردهروایتهای بسیاری قرارگرفتهاند که باعث آشفتگی و اغتشاش روایت پایه شدهاند؛ خردهروایتها با روایت پایه گاه ارتباط و انسجام ساختاری مییابند و گاه با الگوی گفتمانی متفاوت، مستقل از کلان روایت شکل میگیرند و یکپارچگی روایت را با آشفتگی، استقلال و انفکاک خود از فرایندهای سه گانه تحول کلامی مخدوش میکنند. رویکرد نشانه معناشناسی روایی براساس«قصد»کنشگر که برنامه روایی بر آن متمرکز شده، خط سیرکلان روایت را از میان خردهروایتهای نامرتبط جدا میکند. سوالی که مطرح میشود آن است که خردهروایتها از چه الگوی گفتمانی تبعیت میکنند؟زیرا برخلاف کلان روایت بر نظام برنامه محور روایی منطبق نیستند و نمیتوانند به عنوان روایت ابزاری، کلان روایت را به سمت تحقق کنش اصلی سوق دهند.
پژوهش حاضر ضمن بررسی نظامهای گفتمانی در داراب نامه، به دنبال پاسخی برای منشا و کارکرد خردهروایتها و تبیین علت اغتشاش در روایت است. با توجه به بافت فرهنگی عاملی ثانویه در ساحت گفته پردازی حضور دارد که خنثی و بی تاثیر نیست؛ سنت شفاهی نقالی و داستان گزاری با پایبندی به ساختارهای اصلی و در تعامل پیوسته با فرهنگ جمعی راه تولید فرمهای نوظهور را بازگذاشته. حضورِسیال نقال بین گفتهپرداز نخستین و روایت شنو نظام معنای روایت را دستخوش تغییرکرده است.
نوع مقاله:
مقاله پژوهشی |
موضوع مقاله:
نشانه شناسی انتشار: 1395/9/1