دانشیار زبان فرانسه، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
چکیده: (14188 مشاهده)
بشر از دیرباز در جستوجوی درک فرآیندهای ذهنی در استدلال، تصمیمگیری، یادگیری و سایر فعالیتهای ذهنی بوده است؛ اما مطالعه علمی ذهن انسان از چند دهه قبل با پیدایش علوم شناختی آغاز شد. برخی علوم نیز برای بهروزمانی و دستیابی به دستاوردهای جدید، به علوم شناختی گرایش پیدا کردند و پسوند شناختی در بسیاری از این علوم بهکار رفت. آموزش زبان نیز بهعنوان یک علم میانرشتهای باید از دستاوردهای علوم شناختی برای متحول و بهروز شدن بیشتر بهرهمند شود و درعمل از آنها استفاده کند. پیوند مستقیم میان آموزش زبان و علوم شناختی اندکی مشکل بهنظر میآید؛ به همین دلیل، به علومی مثل روانشناسی شناختی، زبانشناسی شناختی و علوم اعصاب شناختی نیاز است تا تعامل و تلفیق آموزش زبان و علوم شناختی ممکن شود. هدف این مقاله، طرح و بررسی مبانی نظری آموزش زبان با رویکرد شناختی با استفاده از علوم اعصاب شناختی و ارائه مبنایی برای انجام تحقیق میدانی در این زمینه است. در این پژوهش، درپی یافتن پاسخ برای دو پرسش هستیم؛ اینکه تا چه اندازه میتوانیم علوم اعصاب شناختی را در آموزش زبان بهکار بریم و رویکرد یاددهیـیادگیری سازگار با مغز چه کاربردی در آموزش زبان دارد. براساس این پژوهش، علوم اعصاب شناختی که عملکردهای شناختی را با توجه به عملکرد و ساختار مغز مطالعه میکنند، مبنای نظری مناسبی برای آموزش زبان با رویکرد شناختی بهشمار میروند و رویکردهای آنها در آموزش زبان بسیار کاربرد دارد؛ مانند اصول یاددهیـیادگیری سازگار با مغز که دانستن و کاربرد آنها در فرآیند یاددهی و یادگیری زبان خارجی بسیار مفید و راهگشا است.
نوع مقاله:
مقاله پژوهشی |
موضوع مقاله:
روان شناسی زبان انتشار: 1396/7/1