بررسی بندهای موصولی تحدیدی و غیرتحدیدی در زبان‌های فارسی و آلمانی

نویسنده
استادیار زبان و ادبیات آلمانی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
چکیده
مقاله پیش­رو به بررسی تفاوت­های موجود میان بندهای موصولی تحدیدی و توضیحی در زبان­های فارسی و آلمانی از دیدگاه رده­شناسی می­پردازد. هدف از این پژوهش، نشان­دادن ابزارهای متفاوتی است که در زبان­های فارسی و آلمانی برای تمایز میان این دو گونه از بند موصولی به کار گرفته می­شود. همچنین این پرسش مطرح است که در هر یک از این زبان­ها، چه گروه­های اسمی می­توانند در جایگاه اسم هسته بند موصولی قرار گیرند؟ آیا نوع بند موصولی تحدیدی و توضیحی در انتخاب اسم هسته تعیین­کننده است؟ نتایج این پژوهش نشان می­دهد، زبان فارسی همانند زبان انگلیسی، بمبا و عبری از ابزارها و نشانه­های صوری برای تمایز میان این دو نوع از بند موصولی استفاده می­کند. این در حالی است که در زبان آلمانی، ابزارها و فاکتورهای معناشناختی و کاربردشناختی در تعیین نوع بند موصولی دخیل هستند. این تحقیق همچنین نشان می­دهد که در هر دو زبان، برای انتخاب گروه اسمی­ای که بتواند در جایگاه اسم هسته بند موصولی قرار گیرد، با محدودیت­هایی روبرو هستیم. از جمله نشان داده می­شود که اسم شخص در زبان آلمانی برخلاف زبان فارسی نمی­تواند در جایگاه اسم هسته بند موصولی تحدیدی قرار گیرد.

کلیدواژه‌ها


  • البرزی ورکی، پرویز (1379الف.) «بررسی مقایسه‌ای جملات موصولی در زبان‌های آلمانی و فارسی». پژوهش زبان‌های خارجی. ش 9. صص 58-77.

  • البرزی ورکی، پرویز (1379ب.) «بند وابسته قیدی یا موصولی، حرف ربط مرکب یا مجموعه‌ای مرکب از گروه اسمی و حرف ربط». مجلۀ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران. ش 154. صص 229-243.

  • ·       راسخ‌مهند، محمد، مجتبی علیزاده صحرایی، راحله ایزدی‌فر و مریم قیاسوند (1391). «تبیین نقشی خروج بند موصولی در زبان فارسی». مجلۀ پژوهش‌های زبان‌شناسی. س4. ش 1. صص 21-40.

  • صفوی، کوروش (1380). گفتارهایی در زبان‌شناسی. تهران: هرمس.

  • غلامعلی‌زاده، خسرو (1386). ساخت زبان فارسی. تهران: احیای کتاب.

  • فرشیدورد، خسرو (1375). جمله و تحول آن در زبان فارسی. تهران: امیرکبیر.

    • Ahadi, Sh. (2001). Verbergänzungen und Zusammengesetzte Verben im Persischen. Wiesbaden: Reichert Verlag.

    • Alborzi Verki, P. (1997). Kontrastive Analyse der Wortstellung im Gegenwärtigen Deutschen und Persischen. Marburg: Tectum Verlag.

    • Dudenredaktion (Hrsg.) (2009). Duden, Die Grammatik. 8. Überarb. Aufl. Mannheim [u.a.]: Dudenverlag.

    • Eisenberg, P. (2006). Grundriss der Deutschen Grammatik. Der Satz. 3. Durchgesehene Aufl. Bd. 2. Stuttgart: Metzler.

    • Lazard, G. (1957). Grammaire du Persan Contemporain. Paris: Librairie C. Klincksieck.

    • Lehmann, Ch. (1977). “Yā-ye ešārat. Zur Grammatik des persischen Relativsatzes”. Indogermanische Forschungen 82. Pp. 97-106.

    • Lehmann, Ch. (1982). “Der relativsatz im Persischen und Deutschen: Eine Studie in funktioneller kontrastiver Linguistik”. IRAL 20. Pp. 279-296.

    • Lehmann, Ch. (1984). Der Relativsatz: Typologie seiner Strukturen, Theorie seiner Funktionen, Kompendium seiner Grammatik. Tübingen: Narr.

    • Madjidi, M. R. (1990). Strukturelle Grammatik des Neupersischen. Morphologie: Morphonologie, Grammatische und Lexikalische Wortbildung, Abriß der Syntax. Bd. 2. Hamburg: Buske.

    • Roelcke, Th. (1997). Sprachtypologie des Deutschen: historische, regionale und funktionale Variation. Berlin [u.a.]: de Gruyter.




 



  • Comrie, B. (1989). Language Universals, Linguistic Typology. Syntax and Morphology. 2. Überarb. Aufl. Oxford: Blackwell.

  • Givón, T. (2001). Syntax: An Introduction. 2. Überarb. Aufl. 2 vols. Amsterdam [u.a.]: Benjamins.

  • Keenan, E. L. (1985). “Relative clauses”. In Shopen, Timothy (Ed.). Language Typology and Syntactic Description, vol. II: Complex Constructions.Pp. 141-170. Cambridge [u.a.]: Cambridge University Press.

  • Mahootian, Sh. (2006). Persian. 2. Aufl. London [u.a.]: Routledge.

  • Payne, Th. E. (2006). Exploring language structure. Cambridge [u.a.]: Cambridge University Press.