قائلشدن به ذهنیبودن موضوعٌ له الفاظ در قالب نظریه، درحقیقت همگامشدن با دیدگاه رایج و متعارفی است که امروزه در مجامع زبانشناسی طرفداران بسیار دارد و معتقدان به آن باید لوازمی را بپذیرند که در پارهای از موارد با اصول مطرح در علوم ادبی سازگار نیست و برخی از پیروان آن خواسته یا ناخواسته از قصد و نیت ماتن عبور میکنند. این مقاله در پی آن است تا بررسی کند که ورود این نگاه چه تأثیری بر محققان زبانشناس فارسی گذاشته است و لوازم غیر قابل قبول مترتب بر قول به ذهنی بودن موضوعٌ له الفاظ چیست و به چه دلیل بعضی از پویندگان این دیدگاه نمیتوانند به نیت صاحب متن توجه کنند. مقالۀ حاضر برای پاسخ به این سؤالات دیدگاه زبانشناسان معروفی همچون سوسور، پیرس، یلمزلف، بارات، ویمسات و بردزلی را مطرح میکند و ضمن نقد آنها سبب عدول از قول به ذهنیبودن الفاظ و قائل به موضوعٌ له بودن ماهیات خارجی را توضیح میدهد و نیز بررسی میکند بر اساس این دیدگاه چه چیزی بر قصد و نیت مؤلف تأثیر میگذارد. تأثیر این گونه مباحث در دیگر علوم مرتیط با الفاظ نظیر علم اصول و ادبیات و ورود و قبول برخی از نظریات آنها در این دو علم، از دیگر اهداف مقالۀ حاضر است.
هریس، روی (1381). زبان، سوسور و ویتکنشتاین. ترجمۀ اسماعیل فقیه. تهران: نشر مرکز.
Barthes, R. (1995). The Death of the Author. Published in Authorship. From Plato to Post Modemity: A Reader. ed. SeanBurke, Edinburgh university Press.
Caesar, M. (1999). Umberto Eco. Malden. Polity Press.
Chandler, D. (2002). Semiotics: The Basics. London. Routledge.
Deely, J. (2000). “”Whorf". Semiotics and Linguistics. ed. paul Cobley. London. Routledge.
Harris, R. (2002). Language, Saussure and Wittgenstein (By Ismaeel Faqih). Tehran: Markaz publication.
Peirce, Ch. (1972). Essential Writings. ed. Edward Moore. New York. Harper and Row publishers.