1- دکتری زبان و ادبیات فارسی. دانشگاه اصفهان. اصفهان
2- استاد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران ، h.aghahosaini@ltr.ui.ac.ir
3- استاد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
چکیده: (14829 مشاهده)
هدف پژوهش حاضر آن است که انواع مؤلفههای سبکشناسی روایت را در چند حکایت بررسی کند. این پژوهش بر روی سه حکایت منظوم عرفانی از عطار با محوریت شخصیت حلاج انجام شده است. پرسشهای بنیادین پژوهش این است: الف) مؤلفههای سبکی ـ روایی مبتنی بر کدام سازوکارهای سبکشناسی روایت تبیین میشود؟ و ب) این مؤلفهها چگونه در گفتمان روایی نمود پیدا میکند؟ این پژوهش بهروش گردآوری اطلاعات کتابخانهای و به شیوۀ تحلیلی است و از متدلوژی سیمپسون در کتاب سبکشناسی بهره گرفته است. نتایج پژوهش نشان داد که با تحلیل فرایندها، میزان مشارکت شخصیتهای داستان مشخص میشود. درخصوص زاویۀ دید زمانی نیز چون هر سه حکایت حول محور شخصیت حلاج است، به زمان خاصی اشاره نمیشود. درنگ توصیفی مثال دیگری از این زاویۀ دید است و تداوم متن در حکایات طولانیتر از تداوم داستان است. البته، در حکایت دوم روایت خلاصه و فشرده بیان میشود. طبیعتاً از منظر زاویۀ دید مکانی و روانی اشاره به مکان چندان موضوعیت ندارد؛ چون تبیین جایگاه و مقام حلاج مدنظر نویسنده است. وجهیت در حکایات حلاج چند ویژگی دارد: اول، چون راوی با گفتار مستقیم احساسات و حالات حلاج و شخصیت عاشق را روایت میکند، وجهیت مثبت است. این موضوع را میتوان با الگوی فالر ـ آسپنسکی تبیین کرد. درخصوص گویش فردی، واژگان بهکاررفته عکسالعمل عاشق بعد از رویارویی با خاکستر معشوق (حلاج) و یافتن نشانی از او را بیان میکند که بسیار با بافت عارفانۀ داستان همخوانی دارد. هر سه حکایت حلاج در قالب «ساختار متنی» لباو قابل بررسی است. درخصوص بینامتنیت نیز دو حکایت «حلاج بر سر دار» و «حلاج با سر بریده در خواب» در متون دیگر نقل شدهاند.
نوع مقاله:
مقالات علمی پژوهشی |
موضوع مقاله:
زبان فارسی انتشار: 1399/5/10